مترادف ظنون : بددل، بدگمان، شکاک
ظنون
مترادف ظنون : بددل، بدگمان، شکاک
مترادف و متضاد
بددل، بدگمان، شکاک
فرهنگ فارسی
جمع ظن
( اسم ) جمع ظن گمان ها پنداشت ها .
یا زن ذات شرف که بجهت آن نکاح کنند . یا چاه که ندانند آب دارد یا نه . یا چاه کم آب . یا وام که ندانند گذارده شود یا نه یعنی گیرنده باز دهد یا نی .
( اسم ) جمع ظن گمان ها پنداشت ها .
یا زن ذات شرف که بجهت آن نکاح کنند . یا چاه که ندانند آب دارد یا نه . یا چاه کم آب . یا وام که ندانند گذارده شود یا نه یعنی گیرنده باز دهد یا نی .
فرهنگ معین
(ظَ ) [ ع . ] (ص . ) ۱ - مرد بدگمان . ۲ - مرد سست و ضعیف که نتوان بدو اعتماد کرد.
(ظُ ) [ ع . ] (اِ. ) جِ ظن ،گمان ها، پنداشت ها.
(ظُ ) [ ع . ] (اِ. ) جِ ظن ،گمان ها، پنداشت ها.
(ظَ) [ ع . ] (ص .) 1 - مرد بدگمان . 2 - مرد سست و ضعیف که نتوان بدو اعتماد کرد.
(ظُ) [ ع . ] (اِ.) جِ ظن ؛گمان ها، پنداشت ها.
لغت نامه دهخدا
ظنون. [ ظُ ] ( ع اِ ) ج ِ ظَن : و فرونهادن بار امل در مهب شکوک و منزل ظنون. ( کلیله و دمنه ).
ظنون. [ ظَ ] ( ع ص ) مرد سُست کم حیلت. || زن ِ ذات شرف که به جهت آن نکاح کنند. || مرد بدگمان. || چاه که ندانند آب دارد یانه. || چاه کم آب. || وام که ندانند گزارده شود یا نه ، یعنی گیرنده بازدهد یا نی.
ظنون. [ ظَ ] ( ع ص ) مرد سُست کم حیلت. || زن ِ ذات شرف که به جهت آن نکاح کنند. || مرد بدگمان. || چاه که ندانند آب دارد یانه. || چاه کم آب. || وام که ندانند گزارده شود یا نه ، یعنی گیرنده بازدهد یا نی.
ظنون . [ ظَ ] (ع ص ) مرد سُست کم حیلت . || زن ِ ذات شرف که به جهت آن نکاح کنند. || مرد بدگمان . || چاه که ندانند آب دارد یانه . || چاه کم آب . || وام که ندانند گزارده شود یا نه ، یعنی گیرنده بازدهد یا نی .
ظنون . [ ظُ ] (ع اِ) ج ِ ظَن : و فرونهادن بار امل در مهب شکوک و منزل ظنون . (کلیله و دمنه ).
فرهنگ عمید
= ظن
ظن#NAME?
کلمات دیگر: