با نشاط . خرم . شادمان .
نشاط مند
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
نشاطمند. [ ن َ / ن ِ م َ ] ( ص مرکب ) بانشاط. خرم. شادمان. شادان :
باغ چون لوح نقشبند شده
مرغ و ماهی نشاطمند شده.
وز بهر عروس محمل آراست.
باغ چون لوح نقشبند شده
مرغ و ماهی نشاطمند شده.
نظامی.
داماد نشاطمند برخاست وز بهر عروس محمل آراست.
نظامی.
پیشنهاد کاربران
هم معنی نشاط مند:کسی که دارای نشاط است
کلمات دیگر: