مترادف اسیب : ( آسیب ) آفت، بلا، آزار، خدشه، زخم، صدمه، ضرب، گزند، لطمه، عیب، نقص، خسارت، خسران، زیان، ضرر
اسیب
مترادف اسیب : ( آسیب ) آفت، بلا، آزار، خدشه، زخم، صدمه، ضرب، گزند، لطمه، عیب، نقص، خسارت، خسران، زیان، ضرر
فارسی به انگلیسی
فارسی به عربی
اجهاد , اذی , ازعاج , جرح , صدمة , مراهق
مترادف و متضاد
ازار، صدمه، زیان، ضرر، اسیب
گزنده، خسارت، خرابی، زیان، ضرر، اسیب، خدشه، خلل، خسران
اسیب
ناراحتی، اذیت، نا سازگاری، ناجوری، اسیب، زحمت، اسباب زحمت، مزاحمت، درد سر، نا مناسبی
اذیت، صدمه، خسارت، زیان، ضرر، اسیب، خسران، گزند
خوی، تقلا، کوشش، کشش، اصل، خیل، نژاد، اسیب، زور، درد سخت، کشیدگی عضله، صفت موروثی، خصوصیت نژادی، در رفتگی یا ضرب عضو یا استخوان
غبن، خسارت، اسیب، زخم، جراحت
صدمه، ضرر، اسیب
ضغطه، اسیب، زخم، ضربه روحی روان اسیب، روان زخم
تنفر، درد، رنج، خشم، اندوه، اسیب، غصه، سنین 13 الی 19 سالگی
اسیب، شبه جرم
فرهنگ فارسی
( آسیب ) ( اسم ) ۱ - زخم کوب ضرب . ۲ - عیب و نقص یا شکستگی که بسبب ضربت و زخم پیدا شود صدمه .۳ - تعب رنج مشقت . ۴ - آفت بلا نکبت مصیبت . ۵ - گزند آزار . ۶ - زیان ضرر. ۷- لگد آلیز . ۸ - تماس سایش تلافی . ۹ - تبش هرم .۱٠ - دمش وزش نفحه .
زخم کوب
آزار، گزند، درد، رنج، صدمه، زیان، خسارت، کوب، ضرب، ضربه
صحرائی در خوارزم شاه ملک فرود آمد با لشکر بسیار بصحرائی که آنرا اسیب گویند .
زخم کوب
آزار، گزند، درد، رنج، صدمه، زیان، خسارت، کوب، ضرب، ضربه
صحرائی در خوارزم شاه ملک فرود آمد با لشکر بسیار بصحرائی که آنرا اسیب گویند .
فرهنگ معین
( آسیب ) ( اِ. )۱ - زخم ، صدمه . ۲ - رنج . ۳ - آفت ، بلا. ۴ - آزار. ۵ - زیان ، ضرر.
لغت نامه دهخدا
اسیب . [ اَ ] (اِ) سیب . در لاهیجان و دیلمان و رودسر، اُسیب گویند. (جنگل شناسی تألیف کریم ساعی (ج 1 ص 237).
اسیب . [ ] (اِخ ) صحرائی در خوارزم : شاه ملک فرودآمد با لشکر بسیار بصحرائی که آنرا اسیب گویند. (تاریخ بیهقی چ فیاض ص 689 و چ ادیب ص 704).
( آسیب ) آسیب. ( اِ ) زخم. کوب. ضرب :
به آسیب پا و بزانو و دست
همی مردم افکند چون پیل مست.
همان گرد بررفت مانند دود
ز آسیب رخساره مه شخود.
آسیبی از این دل بفتد بر جگر آید.
از آسیب و از کوس چتر و عماری.
که گشتستند از آسیب شمشیر و سنان تو
بنقش پیل گرمابه بشکل شیر شادروان.
سر بادبانها برآمد بر اوج
بجنبید کشتی ز آسیب موج.
چه آزادند درویشان ز آسیب گرانباری
چه محتاجند سلطانان به اسباب جهانبانی.
ز آسیب شیران پولادچنگ
دریده دل شیر و چرم پلنگ.
نهاده کشته آسیب او به هر مشهد.
سپهدار هندوستان شاد گشت
کز آسیب اسکندر آزاد گشت.
اقلیم پارس را غم از آسیب دهر نیست
تا بر سرش بود چو توئی سایه خدا.
نه آسیب یابد بدین گنج تو
نه ارزد همه گنجها رنج تو.
ای برادر سخن نادان خاری است درشت
دور باش از سخن بیهده آسیب آسیب !
دلش باد شادان و تاجش بلند
تنش دور از آسیب و جان از گزند.
جنگ ایشان عجز گشت و سحر ایشان بادرم.
به آسیب پا و بزانو و دست
همی مردم افکند چون پیل مست.
عنصری.
|| صدمه. کوس. کوست. عیب و نقص یا شکستگی که از زخم و ضرب پیدا آید : همان گرد بررفت مانند دود
ز آسیب رخساره مه شخود.
فردوسی.
اندوهم از آن است که یک روز مفاجاآسیبی از این دل بفتد بر جگر آید.
فرخی.
بدین شهر دروازه ها شد منقش از آسیب و از کوس چتر و عماری.
زبیبی یا ربیبی یا زینبی یا زینتی.
|| ضرب. ضربت. زخم. ضربه : که گشتستند از آسیب شمشیر و سنان تو
بنقش پیل گرمابه بشکل شیر شادروان.
عبدالواسع جبلی.
|| لطام : سر بادبانها برآمد بر اوج
بجنبید کشتی ز آسیب موج.
فردوسی.
|| تعب. رنج. مشقت. کلفت : چه آزادند درویشان ز آسیب گرانباری
چه محتاجند سلطانان به اسباب جهانبانی.
خاقانی.
|| جرح. خستگی. فکاری : ز آسیب شیران پولادچنگ
دریده دل شیر و چرم پلنگ.
فردوسی.
رسیده آفت نشبیل او به هر کامی نهاده کشته آسیب او به هر مشهد.
منجیک.
|| آفت. نکبت. بلا. فتنه. مصیبت. خطر. آکفت : سپهدار هندوستان شاد گشت
کز آسیب اسکندر آزاد گشت.
فردوسی.
و هیچ آسیب نبود اندرین روزگار بسیستان تا آمدن طغرل. ( تاریخ سیستان ). بوسهل آمد و پیغام آورد که خواجه بروزگار پدرم آسیبها و رنجها دیده است... باید که در این کار تن دردهد. ( تاریخ بیهقی ).اقلیم پارس را غم از آسیب دهر نیست
تا بر سرش بود چو توئی سایه خدا.
سعدی.
|| زیان. ضرر : نه آسیب یابد بدین گنج تو
نه ارزد همه گنجها رنج تو.
فردوسی.
- آسیب آسیب ! ؛ الخطر الخطر! حذار حذار! اَلحذَر : ای برادر سخن نادان خاری است درشت
دور باش از سخن بیهده آسیب آسیب !
ناصرخسرو.
|| گزند. آزار : دلش باد شادان و تاجش بلند
تنش دور از آسیب و جان از گزند.
فردوسی.
چون بایشان بازخورد آسیب شاه شهریارجنگ ایشان عجز گشت و سحر ایشان بادرم.
عنصری.
او را [ دانیال را ] با شیری در چاه کردند هیچ آسیبی نرسیدش. ( مجمل التواریخ ). زینهار تا آسیبی بدونزنی. ( کلیله و دمنه ). اگر روباه در حرص و شره مبالغت ننمودی... آسیب نخجیران بدو نرسیدی. ( کلیله و دمنه ).فرهنگ عمید
( آسیب ) ۱. هر عیب، نقص، یا جراحت که به سبب عاملی مانند ضربه ایجاد می شود، صدمه.
۲. تماس، سایش.
۲. تماس، سایش.
دانشنامه عمومی
آسیب. آسیب ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:
آسیب (ترانه کریستینا آگیلرا)
آسیب (فیلم ۱۹۹۲)
آسیب (ترانه کریستینا آگیلرا)
آسیب (فیلم ۱۹۹۲)
wiki: فیلم بازیگرانی همچون سری دوی، کمال حسن، گلشن گروور، سیلک سمیتا، لیلا میشارا ایفای نقش کرده اند.
۸ ژوئیه ۱۹۸۳ (۱۹۸۳-07-۰۸)
۸ ژوئیه ۱۹۸۳ (۱۹۸۳-07-۰۸)
wiki: لویی مال محصول سال ۱۹۹۲ است. این فیلم بر اساس رمانی از ژوزفین هارت ساخته شده است.
راهنمای فیلم های خارجی آفتاب
استیون فلمینگ̎ (آیرونز) بیست و پنج سال است که با ̎اینگرید̎ (ریچاردسن) ازدواج کرده و با او رابطهٔ پر مهر و عاطفه ای دارد. ̎استیون̎ در مهمانی سفارت فرانسه با ̎ آنا بارتن̎ (بینوش)، محبوبهٔ پسرش، ̎مارتین̎ (گریوز) آشنا می شود و رابطه ای بین آن دو شکل می گیرد که خیلی زود از کنترل ̎استیون̎ خارج می شود. رابطه ای که سرانجامش مرگ دلخراش پسر، فروپاشی خانواده، بدنامی و پناه جستن به انزوائی در سرزمین بیگانه است.
راهنمای فیلم های خارجی آفتاب
استیون فلمینگ̎ (آیرونز) بیست و پنج سال است که با ̎اینگرید̎ (ریچاردسن) ازدواج کرده و با او رابطهٔ پر مهر و عاطفه ای دارد. ̎استیون̎ در مهمانی سفارت فرانسه با ̎ آنا بارتن̎ (بینوش)، محبوبهٔ پسرش، ̎مارتین̎ (گریوز) آشنا می شود و رابطه ای بین آن دو شکل می گیرد که خیلی زود از کنترل ̎استیون̎ خارج می شود. رابطه ای که سرانجامش مرگ دلخراش پسر، فروپاشی خانواده، بدنامی و پناه جستن به انزوائی در سرزمین بیگانه است.
wiki: آسیب (فیلم ۱۹۹۲)
آسیب (فیلم ۲۰۰۹). آسیب (بهزبان انگلیسی:Damage) نام یک فیلم اکشن آمریکایی محصول سال ۲۰۰۹ به کارگردانی جف فین کینگ و با بازیگری:استیو آستین ، والن گوگینز ، لورا وندرووورت و لیندا بوید می باشد. این فیلم در تاریخ ۲۸ ژانویه ۲۰۱۰ در ایالات متحده منتشر شد.
۵ اکتبر ۲۰۰۹ (۲۰۰۹-10-۰۵) (United Kingdom)
۲۸ ژانویه ۲۰۱۰ (۲۰۱۰-01-۲۸) (United States)
۵ اکتبر ۲۰۰۹ (۲۰۰۹-10-۰۵) (United Kingdom)
۲۸ ژانویه ۲۰۱۰ (۲۰۱۰-01-۲۸) (United States)
wiki: آسیب (فیلم ۲۰۰۹)
آسیب (فیلم). آسیب (به انگلیسی: Damage) فیلمی ساختهٔ لویی مال محصول سال ۱۹۹۲ است. این فیلم بر اساس رمانی از ژوزفین هارت ساخته شده است.
wiki: آسیب (فیلم)
نقل قول ها
آسیب (فیلم). آسیب (به انگلیسی: Damage) فیلمی ساختهٔ لویی مال محصول سال ۱۹۹۲ است. این فیلم بر اساس رمانی از ژوزفین هارت ساخته شده است.
•
•
wikiquote: آسیب_(فیلم)
جدول کلمات
آسیب
اک
اک
اک
اک
پیشنهاد کاربران
عارضه
آک
ارد
تماس هم معنی میده ( در کتاب های دبیرستان نظام قدیم ذکر شده )
مشکل
در معنی مجازی تماس
آسیب
صدمه ، نقصان ، بلا، مشکل،
. . . . .
صدمه ، نقصان ، بلا، مشکل،
. . . . .
آسیب در اصل ترکی است و از فعل ترکی "آشماک" به معنی فروریختن ، خراب شدن ، ریزش کردن ، افتادن ، سرنگون شدن ، گرفته شده است
از آن واژه " آشئب" ( شکل دیگر آشمئش ) به معنی فروریخته ، خراب شده ، سرنگون شده ، تخریب شده و صدمه دیده شکل می گیرد که واژه به دو صورت وارد فارسی شده است:
۱ - آشوب : که در اصل فرآیندی است که با سرنگون کردن و تخریب و ایجاد خسارت اقدام به ایجاد هرج و مرج می شود
۲ - آسیب : که با تبدیل شین به سین و حذف پسوند "کا" از شکل روسی " آشیبکا" که به معنی ضرر ، زیان و خسارت می باشد ، گرفته شده است که در واقع آن نیز برگرفته از واژه ترکی " آشئب" به معنی فروریخته ، سرنگون شده ، تخریب شده و خسارت دیده می باشد.
از آن واژه " آشئب" ( شکل دیگر آشمئش ) به معنی فروریخته ، خراب شده ، سرنگون شده ، تخریب شده و صدمه دیده شکل می گیرد که واژه به دو صورت وارد فارسی شده است:
۱ - آشوب : که در اصل فرآیندی است که با سرنگون کردن و تخریب و ایجاد خسارت اقدام به ایجاد هرج و مرج می شود
۲ - آسیب : که با تبدیل شین به سین و حذف پسوند "کا" از شکل روسی " آشیبکا" که به معنی ضرر ، زیان و خسارت می باشد ، گرفته شده است که در واقع آن نیز برگرفته از واژه ترکی " آشئب" به معنی فروریخته ، سرنگون شده ، تخریب شده و خسارت دیده می باشد.
آسیب: زخم شدن صدمه دیدن
به گمانی از ریشه ی ستاک اوستایی ( سیف ) از ریشه کهنتر ( سئیف ) به چم تازیانه زدن و شلاق زدن ناخن کشیدن چنگ زدن زخم زدن، در اوستایی با پیشوند ( ائیبی سیف ) و آسیب ( آ سیف ) باید باشد، و در سغدی ابیسیف و همچنین گسیب ( وی سیف )
در برخی ریشه یابی سیف در واژه ی شمشیر ( شوفشیر ) ( سیف شیر ) چنگال شیر
به گمانی از ریشه ی ستاک اوستایی ( سیف ) از ریشه کهنتر ( سئیف ) به چم تازیانه زدن و شلاق زدن ناخن کشیدن چنگ زدن زخم زدن، در اوستایی با پیشوند ( ائیبی سیف ) و آسیب ( آ سیف ) باید باشد، و در سغدی ابیسیف و همچنین گسیب ( وی سیف )
در برخی ریشه یابی سیف در واژه ی شمشیر ( شوفشیر ) ( سیف شیر ) چنگال شیر
اک . . بلا . . . خلل . . .
کلمات دیگر: