مترادف خوش ترکیب : شکیل، خوش ساخت، خوش شکل، خوش اندام، زیبا ، موزون ، متناسب، زیبا، چشم نواز
متضاد خوش ترکیب : بدترکیب، ناموزون
برابر پارسی : خوش ریخت
خوش ترکیب
مترادف خوش ترکیب : شکیل، خوش ساخت، خوش شکل، خوش اندام، زیبا ، موزون ، متناسب، زیبا، چشم نواز
متضاد خوش ترکیب : بدترکیب، ناموزون
برابر پارسی : خوش ریخت
فارسی به انگلیسی
graceful, neat, regular, shapely, sightly, trim
good-looking, of a nice figure, shapely
مترادف و متضاد
شکیل، خوش‌ساخت، خوش‌شکل، خوش‌اندام، زیبا ≠ بدترکیب
خوش ریخت، شکیل، خوش اندام، خوش بر و رو، خوش ترکیب
زیبا، خوشگل، خوش ظاهر، خوش ترکیب
زیبا، خوشگل، خوش ظاهر، خوش ترکیب
فرهنگ فارسی
( صفت ) زیبا خوش اندام خوش شکل .
لغت نامه دهخدا
خوش ترکیب. [ خوَش ْ / خُش ْ ت َ ] ( ص مرکب ) خوش قیافه. خوش اندام. خوش تراش. مقابل بدترکیب. مقابل زشت. قشنگ. خوش قدوبالا.با اندام نکو. با قدوبرشی نیکو. ( یادداشت مؤلف ).
فرهنگ عمید
۱. دارای اندام زیبا و متناسب، خوش اندام.
۲. خوش شکل.
۲. خوش شکل.
پیشنهاد کاربران
خوش رنگ. - خوش مزه
خوش دل. خوش فکر. خوش بو. خوش صدا. خوش صورت. خوش خبر خوش رفتار. خوش ترکیب. خوش رنگ. خوش رو
خوش قیافه، خوش بو ، خوش مزه ، خوش خبر ، خوش رنگ، خوش عطر ، خوش صدا،
خوش خوان
خوش دما، خوش پنجه، خوش ادب، خوش ناز، خوش مشرب، خوش خوان، خوش بین
خوش بو خوش عطر. خوش بخت. خوش خبر
خوش قیافه خوش حال خوش اواز
خوشحال. خوش خبر . خوش اقبال . خوش رو. خوشگل . خوش مزه. خوشتیپ . خوشبخت. خوش دل . خوش لحن . خوش ترکیب. خوش نورد. خوش مال. خوشم. خوش رنگ. خوش قیافه . خوش شکل. خوش اندام. خوش بو. خوش صدا. خوش عطر. خوش رفتار. خوش صورت. خوش بین. خوش خوان. خوش مشرب. خوشپگ پنجه . خوش دما. خوش ادب. خوش ناز . خوش تیر. خوش بار. خوش بال. خوش بافت . خوش گوشت . 💖👌👌👌👌🙏🙏
سلام
خوش حال:انسان خوشحال همیشه شاداب است
خوش گل:مادرم برای من یک پیراهن خوش گل خریده است
خوش بو:عطر پدرم خیلی خوش بو بود
خوش مزه:آش رشته خیلی خوش مزه است
خوش اخلاق:خانم جدی خوش اخلاق و مهربان است
خوش خبر :کسی که خبر خوش میدهد خوش خبر است
خوش بخت:انسان موفق خوشبخت می شود
خوش آواز :قناری و بلبل خوش آواز هستند
خوش رفتار :ما باید سعی کنیم همیشه خوش رفتار باشیم
خوش اندام :انسان خوش اندام زیبا است
خوش حال:انسان خوشحال همیشه شاداب است
خوش گل:مادرم برای من یک پیراهن خوش گل خریده است
خوش بو:عطر پدرم خیلی خوش بو بود
خوش مزه:آش رشته خیلی خوش مزه است
خوش اخلاق:خانم جدی خوش اخلاق و مهربان است
خوش خبر :کسی که خبر خوش میدهد خوش خبر است
خوش بخت:انسان موفق خوشبخت می شود
خوش آواز :قناری و بلبل خوش آواز هستند
خوش رفتار :ما باید سعی کنیم همیشه خوش رفتار باشیم
خوش اندام :انسان خوش اندام زیبا است
خوش قیافه
خوش جنم = خوش ترکیب
( گویش تهرانی )
( گویش تهرانی )
خوش تیپ ، خوش خراب خوش ظاهر
خوش خراب
خوش بخت
خوش حال
خوش صحبت
خوش قلب
خوش حال
خوش صحبت
خوش قلب
خوش حال . خوش بخت . خوش سلیقه . خوش بو . خوش گل . خوش قیافه . خوش مزه . خوش اخلاق خوش عطر بهاره کی انقدر کم نوشته هلهله
کلمات دیگر: