مترادف معاصر : هم دوره، هم زمان، هم عصر، امروزین، امروزه، جدید
برابر پارسی : امروزین، امروزی، همزمان، هم روزگار، همدوره
contemporary, contemporaneous
coeval, contemporaneous, contemporary, current, modern
معاصر , همزمان , هم دوره
همدوره، همزمان، همعصر
۱. همدوره، همزمان، همعصر
۲. امروزین، امروزه، جدید
امروزین، امروزه، جدید
معاصر. [ م َ ص ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ مُعصِر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). ج ِ معصر به معنی دختری که به رسیدگی حیض نزدیک باشد. (آنندراج ).و رجوع به مُعصِر شود. || ج ِ مَعصَرَة. (بحرالجواهر) (اقرب الموارد). و رجوع به معصرة شود.
معاصر. [ م ُ ص ِ ] (ع ص ) هم عهد و هم زمانه . (غیاث ) (آنندراج ). هم عصر و هم زمانه . ج ، معاصرین . (ناظم الاطباء).
هم روزگار، امروزی، امروزین