مترادف مدافع : پاسدار، پشتیبان، حارس، جانبت دار، حافظ، حامی، دفاع کننده، ظهیر، مجیر
متضاد مدافع : مهاجم
برابر پارسی : پشتیبان، پدافندگر
defender
دفاع کردن , طرفداري کردن , حامي , طرفدار , وکيل مدافع , کسي که در لشکر کشي شرکت ميکند , سرباز کهنه کار , نامزد انتخابات , کسيکه در پارلمان تبليغ ميکند
پاسدار، پشتیبان، حارس، جانبتدار، حافظ، حامی، دفاعکننده، ظهیر، مجیر ≠ مهاجم
← دفاع
مدافع. [ م َ ف ِ ] (ع اِ) ج ِ مِدفَع. (متن اللغة). رجوع به مدفع شود. || ج ِ مَدفَع. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به مدفع شود.
مدافع. [ م ُ ف َ ] (ع ص ) مهتر غیرمزاحم . (منتهی الارب ). گویند: سید غیرمدافع. مزاحم فی السیادة. (اقرب الموارد).
مدافع. [ م ُ ف ِ ] (ع ص ) راننده و دورکننده . (آنندراج ).کسی که دفع می کند و دور می نماید. مدافعه کننده و از خود دورکننده . (از ناظم الاطباء). که از شخصی یا شهری یا جائی در مقابل استیلا و دست اندازی تعرض کننده و دشمن دفاع میکند: مدافع شهر. مدافع کشور. مدافع ناموس و جز آن . || دفاع کننده .
- وکیل مدافع ؛ نماینده ای که در مراجع قضائی از حق یکی از طرفین دعوی دفاع می کند و ازتجاوز به حقوق او جلوگیری می نماید. رجوع به ذیل وکیل شود.
|| مزاحم . متعرض . (ناظم الاطباء) : در ایالت آن حدود بی منازعی و مدافعی متمکن بود. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 288).
مِدفع#NAME?
کسی که چیزی را دفع و رد میکند؛ دفاعکننده.