کلمه جو
صفحه اصلی

محافظ


مترادف محافظ : پاسبان، پاسدار، پشتیبان، حارس، حافظ، حامی، گماشته، مراقب، مستحفظ، مهیمن، نگهبان

برابر پارسی : پاسبان، پاسدار، نگهبان

فارسی به انگلیسی

bodyguard, guardian, upholder, protector, watch, protection, protective

keeper, preserver, protector, custodian


bodyguard, guardian, upholder, protection, protective, protector, watch


عربی به فارسی

محافظه کار , پيرو سنت قديم


مترادف و متضاد

guardian (اسم)
پشتیبان، قیم، محافظ، نگهبان

watchman (اسم)
بایگان، محافظ، سرایدار، نگهبان، پاسدار

guard (اسم)
پناه، نگهدار، حائل، پاسبان، محافظ، مستحفظ، احتیاط، نگهبان، گارد، پاسدار، پاس، نرده روی عرشه کشتی، نرده حفاظتی، نگهداری و دفاع کردن از

bodyguard (اسم)
محافظ، مستحفظ شخص، گارد مخصوص

preserver (اسم)
محافظ، حافظ

surveillant (اسم)
ناظر، محافظ، مبصر کلاس

protective (صفت)
محافظ، وابسته به حفظ و حراست

پاسبان، پاسدار، پشتیبان، حارس، حافظ، حامی، گماشته، مراقب، مستحفظ، مهیمن، نگهبان


فرهنگ فارسی

حفظ کننده، نگاهبان
( اسم ) نگاهبانی کننده حفظ کننده نگهبان جمع : محافظین . محافظت . ( مصدر ) ۱ - نگاهبانی کردن حفظ کردن . ۲ - نگاه داشتن .

← عامل محافظ


فرهنگ معین

(مُ فِ ) [ ع . ] (اِفا. ) نگهبان ، حافظ .

لغت نامه دهخدا

محافظ. [ م ُ ف ِ ] ( ع ص ) نگهبانی کننده. ( آنندراج ). نگهبان. ( ناظم الاطباء ). حافظ. حفیظ. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). پاسبان و حارس. || دستگیر و حامی. || فرمان گزار. || حاکم. || ناظر. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ عمید

حفظ کننده، نگهبان.

دانشنامه عمومی

محافظ (سریال اینترنتی). محافظ (به ترکی استانبولی: Hakan: Muhafız) یک سریال فانتزی تخیلی محصول کشور ترکیه است. نقش اول و کلیدیِ آن را چاتای اولوسوی بازی می کند. کارگردان این مجموعه گوننچ اویانیک می باشد. فصل اول شامل ۱۰ قسمت است و در تاریخ ۱۴ دسامبر ۲۰۱۸ از سایت رسمی Netflix به صورت یک فصل کامل پخش شد. این سریال تا فصل چهارم نیز تمدید شده است و به زودی فصل های جدید آن پخش خواهند شد.
چاتای اولوسویآیچا آیشین تورانهازار ارگچلواوکان یالابیکمهمت کورتولوش

محافظ (فیلم ۱۹۹۶). محافظ (به هندی: Rakshak) فیلمی محصول سال ۱۹۹۶ و به کارگردانی آشوک هوندا است. در این فیلم بازیگرانی همچون سونیل شتی، کاریسما کاپور، راغوواران، سونالی بندره، آریونا ایرانی، مشتاق خان، آلوک نات، عارون باکشی ایفای نقش کرده اند.
۲۹ نوامبر ۱۹۹۶ (۱۹۹۶-11-۲۹)

محافظ (فیلم). محافظ (فیلم) فیلمی به کارگردانی و نویسندگی محمدجواد کاسه ساز ساختهٔ سال ۱۳۸۶ است.
جمشید هاشم پور
چکامه چمن ماه
سودابه بیضایی
فلور نظری
چنگیز وثوقی
مهدی کاسه ساز
حسن سلیمانی
فیروز قهرمانی
دانیال صفری، مربی ورزشهای رزمی، سفری آغاز کرده که چشم هایش را به دنیای جدیدی باز می کند متفاوت با گذشته اش که تجربه های جدیدی برای او دارد

فرهنگ فارسی ساره

نگهبان، پاسدار


فرهنگستان زبان و ادب

[علوم سلامت] ← عامل محافظ

واژه نامه بختیاریکا

جلو دار؛ جُو به رهن؛ دِلَک

پیشنهاد کاربران

این واژه عربی است و پارسی آن هیشار می باشد که از اوستایی: هیشارَ گرفته شده است

قراول

در پهلوی " داشتار " از بن داشتن برابر نسک فرهنگ کوچک زبان پهلوی نوشته مکنزی و برگردان بانو مهشید میرفخرایی.

محافظت
جمله نگهبان خانه ما محافظ خانه ما است
کلمه جمله با محافظ


محافظت کننده. نگاهبان. ( برهان ) . نگاهبان. ( بهار عجم ) . نگاهبان جان سلاطین که همیشه با شمشیر در خدمت سلطان حاضر و متوجه است. ( آنندراج ) . حافظ. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) . گارد مخصوص شاه. پاسبان. شرطه. ج ، جنادره :
کشان از دز بلشکرگاه بردش
بنزدیکان و جانداران سپردش.
( ویس و رامین ) .
وشمشیردار بود در دیوان ، او را جاندار گفتندی. ( تاریخ بیهقی ص 121 ) . سپهبد [ خسروپرویز ] فرهاد بود و سمرگری به روز و منجم برزین و حاجب او نوش بود و گنجور خورشید و نوشین بازدار و فری برز جاندار بودش و طبیب ماهوی خراد. ( مجمل التواریخ والقصص ) . تا ناگاه جانوسیار و ماهیار وی را بشب اندر چندی شمشیر زدند و بیفتاد و ایشان جاندار خاص بودند. ( مجمل التواریخ ایضاً ) . و حالی جانداری خاص خویش را به میهنه فرستاد بشحنگی. ( اسرارالتوحید ص 314 ) . یکی برادر اسقوزان دیلم بودکه جاندار سلطان بود نام او شهردار. ( تاریخ طبرستان ) . و لقد شاهدت [ بشیراز ] مرّة رجلاً تجره الجنادرة و هم الشرط الی الحاکم و قد ربطوه فی عنقه. ( ابن بطوطه ) .
چون عقل و جان عزیز و غریبست لاجرم
جاندار عقل و عاقله جان شناسمش.
خاقانی.
جاندار تو رضای حق است و دعای خلق
کاین دو ز صد سریّت لشکر نکوتر است.
خاقانی.
ندیم و حاجب و جاندار و دستور
همه رفتند و خسرو ماند و شاپور.
نظامی.
زانو زده بر سرین او شیر
چون جانداران کشیده شمشیر.
نظامی.
کی تواند کرد جانداری او هر جانور
حافظ و جاندار او ایزدتعالی بس بود.
شرف شفروه ( از آنندراج ) .


کلمات دیگر: