کلمه جو
صفحه اصلی

ینگ

فرهنگ فارسی

آستین را گویند

لغت نامه دهخدا

ینگ . [ ی ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بارمعدن بخش سرولایت شهرستان نیشابور، واقع در 39000گزی جنوب باختری چکنه بالا، با 158 تن سکنه . آب آن از قنات و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).


ینگ . [ ی ِ ] (ترکی ، اِ) آستین . (برهان ).


ینگ. [ ی َ ] ( اِ ) شکل و مانند و طرز و روش. ( از ناظم الاطباء ) ( برهان ) ( از آنندراج ). روش. ( فرهنگ جهانگیری ). بیانکی می گوید: فارسی است به معنی عادت و طرز. ( یادداشت مؤلف ) :
سخن پناها گرچه سخنوران هستند
شناسی آنکه سخن کس نپرورد زین ینگ.
سیدذوالفقار شیروانی.
رخ می نهفت از اول و اکنون همی نماید
از بهر کشتن ما هر ساعتی به ینگی.
اوحدی.
هر دم چو از ینگی دگر خواهد دل ما سوختن
منشان بر آتش خویش را ای دل که کار از ینگ شد.
اوحدی.
گناه هرکه در عالم بیامرزد ز بهر تو
اگر پیش خدا آرند فردا بر همین ینگت.
اوحدی.
در دهر سوکوار نباشد به حال من
در شهر غمگسار نباشد به ینگ تو.
اوحدی.
بت فرخار ندیدیم بدین حسن و جمال
ترک تنگی نشنیدیم بدین شیوه و ینگ.
سلمان ساوجی.
- کار از ینگ شدن ؛ کاراز قاعده و قانون گذشتن. خارج شدن کار از اصول و قاعده خود :
هر دم چو از ینگی دگر خواهد دل ما سوختن
منشان بر آتش خویش را ای دل که کار از ینگ شد.
اوحدی.
|| قاعده و قانون و رسم و آیین. ( برهان ). قاعده و قانون بستن. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ) ( فرهنگ جهانگیری ) :
آیین توست احسان ینگ تو مرحمت
نَبْوَد در آل میران آیین جز این و ینگ.
سوزنی.
با خط شبرنگ و با رخسار گلرنگ آمدی
نزد فخرالساده نبود دیگری بر ینگ تو.
سوزنی.
هر دمت رای کسی باشد و اندیشه جایی
من ندانم که تو خود بر چه طریقی و چه ینگی.
اوحدی.
عجب دان که از کارگاه ملاحت
جهان را به ینگ تو ینگی برآید.
اوحدی.
دل بدزدی و زود بگریزی
ما بدانسته ایم ینگ تو را.
اوحدی.
ترک گندم گون من هر دم به ینگی دیگر است
روی او را هر زمان حسنی و رنگی دیگر است.
اوحدی.
هر صبحدم که ساقی خمخانه صفا
سقایی زمانه کند با هزار ینگ.
کاتبی شیرازی.
|| چاره و علاج. امکان. راه :
اوحدی رادر غمت ینگی بجز مردن نماند
گر بمانی مدتی دیگر بر این ینگ ای پسر.
اوحدی.
|| تمکین و وقار. ( ناظم الاطباء ) ( برهان ). || توانایی و عظمت و بزرگی. ( از ناظم الاطباء ). || جانوری است زردرنگ و پیوسته در میان علف و گیاه می باشد. ( برهان ) ( از ناظم الاطباء ).

ینگ . [ ی َ ] (اِخ ) نام جزیره ای است . (آنندراج ).


دانشنامه عمومی

یَنگ (yang) یک نوع فیس و افاده


مختصات: ۳۶°۳۱′۳۸″ شمالی ۵۸°۱۲′۵۸″ شرقی / ۳۶٫۵۲۷۲۲°شمالی ۵۸٫۲۱۶۱۱°شرقی / 36.52722; 58.21611
ینگ، روستایی است از توابع بخش مشکان و در شهرستان خوشاب استان خراسان رضوی ایران.
این روستا در دهستان یام قرار داشته و بر اساس سرشماری سال ۱۳۸۵ جمعیت آن ۳۵۲ نفر (۹۴ خانوار)بوده است.
این روستا در ۶۲ کیلومتری سبزوار و ۷ کیلومتری شرق مشکان واقع شده است

جدول کلمات

شکل


کلمات دیگر: