کلمه جو
صفحه اصلی

مذموم


مترادف مذموم : بد، زشت، مکروه، ناپسند، مذمومه، نکوهیده

متضاد مذموم : معروف، محمود

برابر پارسی : ناروا، نکوهیده

فارسی به انگلیسی

despicable, heinous

indecent, disagreeable


مترادف و متضاد

بد، زشت، مکروه، ناپسند، مذمومه، نکوهیده ≠ معروف، محمود


فرهنگ فارسی

مذمت کرده شده، نکوهیده
۱- ( اسم ) مذمت کرده شده نکوهیده : آنچه مذموم عقل ومکروه شرع ونقل است رد نمایند . ۲- ( صفت ) بد زشت .

فرهنگ معین

(مَ ) [ ع . ] (اِمف . ) نکوهیده ، سرزنش شده .

لغت نامه دهخدا

مذموم. [م َ ] ( ع ص ) آنکه او را بد گفته باشند. ( غیاث اللغات ). سرزنش شده. ذم شده. مذمت کرده شده : در دنیابدان مذموم باشد. ( کلیله و دمنه ). و او [ یونس ] مذموم و نکوهیده بودی. ( تفسیر ابوالفتوح ج 5 ص 382 ).
آن مکن در عمل که در عزلت
خوار و مذموم و متهم باشی.
سعدی.
|| ناپسند. ناپسندیده. ناستوده. نکوهیده. ذمیم : ازهمه این ناحیت مردمان این لایه مذموم تر باشند. ( حدود العالم ). مذموم طریقت را به تکلیف... بر راه راست نتوان داشت. ( کلیله و دمنه ). آنچه مذموم عقل و مکروه شرع و نقل است رد نمایند. ( سلجوقنامه ظهیری ، از فرهنگ فارسی معین ). مذموم سیرتی مجهول صورتی دیوانه ساری پریشان کاری از حلیه خرد عاطل. ( سندبادنامه ص 114 ). هنگام درشتی ملاطفت مذموم است. ( گلستان سعدی ). زشت. بد. ( غیاث اللغات ). || محقر. تحقیرشده. خوار. پست. فرومایه. ملامت پذیر. ( ناظم الاطباء ). رجوع به معانی قبلی شود.

فرهنگ عمید

۱. زشت، ناپسند.
۲. [قدیمی] مذمت کرده شده، نکوهیده.

فرهنگ فارسی ساره

نکوهیده، ناروا


دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی مَذْمُومٌ: نکوهیده - ملامت شده - سرزنش شده
معنی مَذْؤُوماً: مذموم و معیوب
معنی تَمْرَحُونَ: بی اندازه خوشحالی می کنید(ازمرح به معنای افراط در خوشحالی است که از اعمال مذموم بشمار میرود )
معنی خَاضُواْ: فرو رفتند (از کلمه خوض به معنای دخول در سخن باطل همچنین خوض عبارت است از ورود در آب و عبور کردن در آن ، ولی به طور استعاره در ورود در امور و کارها نیزاستعمال میشود ، و بیشتر مواردی که در قرآن استعمال شده در مورد اموری است که شروع در آن مذموم است)
معنی یَخُوضُواْ: که باهم سخنان بیهوده بگویند (از کلمه خوض به معنای دخول در سخن باطل همچنین خوض عبارت است از ورود در آب و عبور کردن در آن ، ولی به طور استعاره در ورود در امور و کارها نیزاستعمال میشود ، و بیشتر مواردی که در قرآن استعمال شده در مورد اموری است که شروع د...
معنی یَخُوضُونَ: باهم سخنان بیهوده می گویند (از کلمه خوض به معنای دخول در سخن باطل همچنین خوض عبارت است از ورود در آب و عبور کردن در آن ، ولی به طور استعاره در ورود در امور و کارها نیزاستعمال میشود ، و بیشتر مواردی که در قرآن استعمال شده در مورد اموری است که شروع در...
معنی یَهِیمُونَ: حیران و سرگردانند (کلمه یهیمون از هام - یهیم - هیمانا است و این واژه به معنای آنست که کسی پیش روی خود را بگیرد و برود ، و مراد از هیمان در هر وادی در عبارت "أَلَمْ تَرَ أَنَّهُمْ فِی کُلِّ وَادٍ یَهِیمُونَ"، افسار گسیختگی آنان در سخن گفتن است ، میخو...
معنی عُدْوَانَ: ظلم - تجاوز - دشمنی - خصومت (در عبارت "لَا تَعَاوَنُواْ عَلَی ﭐلْإِثْمِ وَﭐلْعُدْوَانِ " و نظایر آن ، عدوان آن اعمال زشتی است که ضررش دامنگیر دیگران میشود ، و گناهان مربوط به حق الناس است که موجب اذیت و آزار مردم می شوند.کلمه عدوان همه رقم تجاوز را ش...
ریشه کلمه:
ذمم (۵ بار)

نکوهش. خلاف مدح. در اقرب گوید: ذمّ خلاف مدح و عیب است. و آن مصدر و اسم هر دو به کار رفته است ، یعنی با خدا معبود دیگری مگیر و گرنه نکوهیده و خوار گردی. «مذموم» سه بار در قرآن آمده است: اسراء:22،18، قلم:49.

پیشنهاد کاربران

زشت، نکوهیده، مذموم شده

نکوهیده ، سرزنش شده
کاربرد در جمله : 🥣🥣
خدعه و تزویر همه صفات مذموم اخلاقی هستند

باطل

مورد مذمت قرار گرفتن

مردود، پذیرفته نشده


کلمات دیگر: