دست خورده . دست فرسوده . ملموس به دست .
دست ملوچ
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
دست ملوچ.[ دَ م ُ ] ( ص مرکب ) ( از: دست + ملوچ ، به معنی آلوده و ملوث ). دست خورده. دست فرسوده. ملموس به دست. به دست ملوث کرده شده. ( از لغت محلی شوشتر، نسخه خطی ).
کلمات دیگر: