نام وی ابو سعید عباد بن یعقوب البخاری است و از شریک و دیگران روایت می کند و ائمه بخارا از وی روایت دارند
رواجنی
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
رواجنی. [ رَ ج ِ ] ( ص نسبی ) سمعانی گوید از استاد خود شنیدم که این نسبت در اصل منسوب به دواجن با دال مهمله بوده است و آن ج ِ داجن است و در تداول عامه به رواجن مبدل شده است و نیز سمعانی از قول استاد خود گوید که گمان میبرم رواجن بطنی است از بطنهای قبایل. ( از لباب الانساب ).
رواجنی. [ رَ ج ِ ] ( اِخ ) نام وی ابوسعید عبادبن یعقوب البخاری است و از شریک و دیگران روایت می کند و ائمه بخارا از وی روایت دارند. ( از لباب الانساب ). رجوع به ماده پیشین شود.
رواجنی. [ رَ ج ِ ] ( اِخ ) نام وی ابوسعید عبادبن یعقوب البخاری است و از شریک و دیگران روایت می کند و ائمه بخارا از وی روایت دارند. ( از لباب الانساب ). رجوع به ماده پیشین شود.
رواجنی . [ رَ ج ِ ] (اِخ ) نام وی ابوسعید عبادبن یعقوب البخاری است و از شریک و دیگران روایت می کند و ائمه ٔ بخارا از وی روایت دارند. (از لباب الانساب ). رجوع به ماده ٔ پیشین شود.
رواجنی . [ رَ ج ِ ] (ص نسبی ) سمعانی گوید از استاد خود شنیدم که این نسبت در اصل منسوب به دواجن با دال مهمله بوده است و آن ج ِ داجن است و در تداول عامه به رواجن مبدل شده است و نیز سمعانی از قول استاد خود گوید که گمان میبرم رواجن بطنی است از بطنهای قبایل . (از لباب الانساب ).
کلمات دیگر: