کلمه جو
صفحه اصلی

روباهی

فرهنگ فارسی

۱ - مانند روباه بودن . ۲ - حیله گری .

لغت نامه دهخدا

روباهی. ( حامص ) فریبندگی. حیله گری. ( ناظم الاطباء ). مکاری. نیرنگ بازی :
ولی چون بخت روباهی نمودش
ز شیری و جهانگیری چه سودش !
نظامی.
و رجوع به روباهی کردن شود.

روباهی. ( اِخ ) دهی است از دهستان دلگان بخش بزمان شهرستان ایرانشهر واقع در 92هزارگزی جنوب غربی بزمان و در کنار راه مالرو بمپور به کهنوج. در جلگه واقع و گرمسیر است. سکنه آن 250 تن است که مذهب تسنن دارند. آب آن از قنات تأمین میشود و محصولش غلات و خرما و لبنیات ، و شغل اهالی زراعت و گله داری است وراه مالرو دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8 ).

روباهی . (اِخ ) دهی است از دهستان دلگان بخش بزمان شهرستان ایرانشهر واقع در 92هزارگزی جنوب غربی بزمان و در کنار راه مالرو بمپور به کهنوج . در جلگه واقع و گرمسیر است . سکنه ٔ آن 250 تن است که مذهب تسنن دارند. آب آن از قنات تأمین میشود و محصولش غلات و خرما و لبنیات ، و شغل اهالی زراعت و گله داری است وراه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).


روباهی . (حامص ) فریبندگی . حیله گری . (ناظم الاطباء). مکاری . نیرنگ بازی :
ولی چون بخت روباهی نمودش
ز شیری و جهانگیری چه سودش !

نظامی .


و رجوع به روباهی کردن شود.


کلمات دیگر: