کلمه جو
صفحه اصلی

شنقیطی

لغت نامه دهخدا

شنقیطی. [ ش ِ ] ( اِخ ) شیخ محمد امین.از مشاهیر ادباء شنقیط است ولی در مصر ساکن بود و او را مؤلفات مفید است از جمله شرح معلقات عشر، و «الدرر اللوامع» در شرح شواهد «همعالهوامع» در نحو تألیف سیوطی و «الدرر فی منع صرف عمر» که رساله ای است بر رد همشهری آتی الذکر خود محمود شنقیطی که ادعا می کرده که عمر همیشه منصرف است و غیرمنصرف هرگز نیامده و کتاب نفیس الوسیط فی تراجم ادباء شنقیط که کتاب بسیار مفیدی است و بعضی تألیفات دیگر که اسامی آنها در معجم المطبوعات العربیه آمده است. صاحب ترجمه در مدت عمر کوتاه خود دامن همت بر کمر زده جداً متصدی ردو ابطال عقاید واهیه همشهری خود محمد محمود شنقیطی که شرح احوال او بلافاصله بعد از این خواهد آمد و تصحیح اغلاط قبیح فاحش نحوی لغوی گردید و به نحوی از عهده این کار برآمد. وفات صاحب ترجمه در صبح روز چهارشنبه هجدهم ماه رمضان 1331 هَ. ق. مطابق بیستم ماه اوت روی داد ( ظاهراً در مصر ) و سن او در وقت وفات درحدود چهل ودو سال بود. ( وفیات معاصرین بقلم محمد قزوینی در مجله یادگار سال 5 شماره 3 ). و رجوع به اعلام زرکلی و معجم المطبوعات و فرهنگ فارسی معین شود.

شنقیطی. [ ش ِ ] ( اِخ ) محمدبن محمودبن احمدبن محمدبن التلامید الترکزی الشنقیطی. از مشاهیر ادباء و لغویین و علمای انساب بود ولی در نحو ضعیف بوده است. پس از تحصیلات اولیه در بلاد خود به مشرق سفر نمود و در شهرهای مکه و مدینه و مصر در هر کدام مدتی اقامت و به اسلامبول نیز مسافرتی کرد و در هر یک از این بلاد از بس از خود مغرور بود در مجالس و محافل فضلا و علمای آن بلاد را علناً و جهاراً تحقیر می نمود و ایشان را نسبت به غلط و خبط و اشتباه میداد و آنها را با خود دشمن جانی می نمود و در مدینه در نتیجه اینگونه رفتارهای او بالاخره او را از آنجا بیرون کردند.
در حواشی او بر المخصص ابن سیده که در تحت نظر او در سال 1316 - 1321 هَ.ق. در هفده جلد در بولاق به طبع رسیده صاحب ترجمه عقاید بسیار غریبی از خود در بعضی از مسائل نحوی و لغوی اظهار نموده است که باعث انتقاد و حمله شدید علمااز هر طرف نسبت به او شده است ، مثلاً ادعا کرده است که کلمه «عُمَر» که به اجماع نحاة غیرمنصرف است هیچ وقت غیرمنصرف استعمال نشده است و در آن جز عَلَمیّت سبب دیگری برای منع صرف موجود نیست و اینکه نحویین گفته اند که عدل سبب دیگر منع صرف آن است بکلی ادعای باطلی است و بزعم او از دوازده قرن پیش تاکنون تمام نحاة در این باب به خطا رفته اند و اول ایشان سیبویه بوده است و اینکه او یعنی سیبویه ادعا کرده که وی ازعرب این کلمه را غیرمنصرف سماع نموده خطای صرف است و سایر نحاة در طول این دوازده قرن همه در این اشتباه کورکورانه از سیبویه تقلید کرده اند و هیچ کس جز خود او تاکنون ملتفت این اشتباه نشده است. شیخ احمد امین شنقیطی در کتاب الوسیط فی تراجم ادباء شنقیط پس از حمله شدید بر او و ابطال این عقیده واهی او محض نقض صریح این ادعای فاسد چند بیت از قدمای شعراء عرب را که در آن عُمَر واضحاً غیرمنصرف استعمال شده به استشهاد آورده است ، از جمله این بیت مشهور کمیت بن زید اسدی را که با چند بیت دیگر به همین وزن و رَوی در آخر قصاید هاشمیات او که در سال 1321 هَ. ق. در مصر چاپ شده است مذکور است :

شنقیطی . [ ش ِ ] (اِخ ) شیخ محمد امین .از مشاهیر ادباء شنقیط است ولی در مصر ساکن بود و او را مؤلفات مفید است از جمله شرح معلقات عشر، و «الدرر اللوامع» در شرح شواهد «همعالهوامع» در نحو تألیف سیوطی و «الدرر فی منع صرف عمر» که رساله ای است بر رد همشهری آتی الذکر خود محمود شنقیطی که ادعا می کرده که عمر همیشه منصرف است و غیرمنصرف هرگز نیامده و کتاب نفیس الوسیط فی تراجم ادباء شنقیط که کتاب بسیار مفیدی است و بعضی تألیفات دیگر که اسامی آنها در معجم المطبوعات العربیه آمده است . صاحب ترجمه در مدت عمر کوتاه خود دامن همت بر کمر زده جداً متصدی ردو ابطال عقاید واهیه ٔ همشهری خود محمد محمود شنقیطی که شرح احوال او بلافاصله بعد از این خواهد آمد و تصحیح اغلاط قبیح فاحش نحوی لغوی گردید و به نحوی از عهده ٔ این کار برآمد. وفات صاحب ترجمه در صبح روز چهارشنبه هجدهم ماه رمضان 1331 هَ . ق . مطابق بیستم ماه اوت روی داد (ظاهراً در مصر) و سن او در وقت وفات درحدود چهل ودو سال بود. (وفیات معاصرین بقلم محمد قزوینی در مجله ٔ یادگار سال 5 شماره ٔ 3). و رجوع به اعلام زرکلی و معجم المطبوعات و فرهنگ فارسی معین شود.


شنقیطی . [ ش ِ ] (اِخ ) محمدبن محمودبن احمدبن محمدبن التلامید الترکزی الشنقیطی . از مشاهیر ادباء و لغویین و علمای انساب بود ولی در نحو ضعیف بوده است . پس از تحصیلات اولیه در بلاد خود به مشرق سفر نمود و در شهرهای مکه و مدینه و مصر در هر کدام مدتی اقامت و به اسلامبول نیز مسافرتی کرد و در هر یک از این بلاد از بس از خود مغرور بود در مجالس و محافل فضلا و علمای آن بلاد را علناً و جهاراً تحقیر می نمود و ایشان را نسبت به غلط و خبط و اشتباه میداد و آنها را با خود دشمن جانی می نمود و در مدینه در نتیجه ٔ اینگونه رفتارهای او بالاخره او را از آنجا بیرون کردند.
در حواشی او بر المخصص ابن سیده که در تحت نظر او در سال 1316 - 1321 هَ .ق . در هفده جلد در بولاق به طبع رسیده صاحب ترجمه عقاید بسیار غریبی از خود در بعضی از مسائل نحوی و لغوی اظهار نموده است که باعث انتقاد و حمله ٔ شدید علمااز هر طرف نسبت به او شده است ، مثلاً ادعا کرده است که کلمه ٔ «عُمَر» که به اجماع نحاة غیرمنصرف است هیچ وقت غیرمنصرف استعمال نشده است و در آن جز عَلَمیّت سبب دیگری برای منع صرف موجود نیست و اینکه نحویین گفته اند که عدل سبب دیگر منع صرف آن است بکلی ادعای باطلی است و بزعم او از دوازده قرن پیش تاکنون تمام نحاة در این باب به خطا رفته اند و اول ایشان سیبویه بوده است و اینکه او یعنی سیبویه ادعا کرده که وی ازعرب این کلمه را غیرمنصرف سماع نموده خطای صرف است و سایر نحاة در طول این دوازده قرن همه در این اشتباه کورکورانه از سیبویه تقلید کرده اند و هیچ کس جز خود او تاکنون ملتفت این اشتباه نشده است . شیخ احمد امین شنقیطی در کتاب الوسیط فی تراجم ادباء شنقیط پس از حمله ٔ شدید بر او و ابطال این عقیده ٔ واهی او محض نقض صریح این ادعای فاسد چند بیت از قدمای شعراء عرب را که در آن عُمَر واضحاً غیرمنصرف استعمال شده به استشهاد آورده است ، از جمله این بیت مشهور کمیت بن زید اسدی را که با چند بیت دیگر به همین وزن و رَوی ّ در آخر قصاید هاشمیات او که در سال 1321 هَ . ق . در مصر چاپ شده است مذکور است :
اهوی علیاً امیرالمؤمنین و لا
ارضی بسب ابی بکر و لا عمرا
و لااقول و ان لم یعطیا فدکا
بنت النبی و لا میراثه کفرا
اﷲ یعلم ماذا یأتیان به
یوم القیامة من عذر اذا اعتذرا.
که چنانکه ملاحظه میشود همه ٔ قوافی این ابیات منصوب است ، و نیز چندین بیت دیگر از ذوالرمه و فرزدق بعینه از همین قبیل یعنی با قوافی منصوب که در همه ٔ آنها کلمه ٔ عُمَر که در حال جر است به صورت «عُمَرا» منصوباً استعمال شده ذکر کرده است .
در همان کتاب یعنی الوسیط فی تراجم ادباء شنقیط گوید که سلطان عبدالحمید وقتی خواست که از نسخ عربی که فعلاً در اسپانی موجود است ولی در اسلامبول وجود ندارد صورتی بدست آورد، یکی از رجال مملکت او به او پیشنهاد کرد که محمد محمود شنقیطی صاحب ترجمه را برای این کار به اسپانی بفرستد، سلطان به او پیغام داد که برای سفر به اسپانی خود را مهیا سازد. او این تقاضای سلطان را قبول کرد مشروط به چند شرط، یکی آنکه متولی موقوفات شنقیطی ها را در مدینه معزول نماید و دیگر آنکه در این سفر یک طباخ و یک مؤذن همراه او نماید و دیگر آنکه پس از مراجعت حق الزحمه ٔ او را به او بپردازند. سلطان تمام این شروط را پذیرفت و بخرج خود او را به اسپانی فرستاد. شنقیطی به اسپانی رفته از نسخ عربی که در اسلامبول یافت نمی شد فهرستی برداشت و مراجعت نمود. سلطان آن فهرست را از او تقاضا نمود، شنقیطی گفت : تا حق زحمات من به من نرسد آن را نمیدهم . سلطان گفت البته حق الزحمه ٔ تو بزودی به تو خواهد رسید، ولی او از تسلیم آن فهرست قبل از دریافت حق الزحمه ٔ خود امتناع نمود. سلطان متغیر شد و گفت هیچ احتیاجی به آن فهرست نداریم و بدین طریق تمام زحمات او از این مسافرت هدررفت و هیچ نتیجه و فایده ای بر این عمل او مترتب نشدنه برای خود او و نه برای سایرین . بالاخره شنقیطی به مرحوم شیخ محمد عبده معروف مفتی دیار مصر پیوست و او برای شنقیطی ماهی پنج لیره ٔ مصری از عایدات اوقاف برقرار نمود و تا آخر عمر کدورتی مابین ایشان روی نداد. شنقیطی در سال 1322 هَ . ق . / 1904 م . وفات یافت (در مصر به ظن قریب به یقین ). (وفیات معاصرین بقلم محمد قزوینی در مجله ٔ یادگار سال 5 شماره ٔ 3). و نیزرجوع به عیون الاخبار ج 2 ص 65، 18 و معجم المطبوعات ج 2 ستون 1149 و اعلام زرکلی ج 3 ص 987 و فرهنگ فارسی معین شود.



کلمات دیگر: