کلمه جو
صفحه اصلی

روا امدن

فرهنگ فارسی

( روا آمدن ) خوش آمدن موافق میل بودن مطبوع

لغت نامه دهخدا

( روا آمدن ) روا آمدن. [ رَ م َ دَ ] ( مص مرکب ) خوش آمدن. موافق میل بودن. مطبوع و مقبول آمدن. خوش آیند بودن. رجوع به روا شود :
یکی آرزو کن که تا از هوا
کجا آید اکنون فکندن روا.
فردوسی.


کلمات دیگر: