کلمه جو
صفحه اصلی

موقتا


برابر پارسی : کوتاه زمان، گذرا، گذران

فارسی به انگلیسی

temporarily


pro tempore, temporarily


temporarily, provisionally, pro tempore

مترادف و متضاد

pro tempore (قید)
موقتا

temporarily (قید)
موقتا

provisionally (قید)
موقتا

فرهنگ فارسی

بطور موقت مقابل دایمی همیشگی . توضیح صحیح [ موقتا] است نه [ موقه ] چه تائ آن اصلی است و بالف باید نوشت ( دکتر خیام پور .نداب ۷ - ۶:۱ ص ۴۵ )

فرهنگ معین

( موقتاً ) (مُ وَ قَ تَنú ) [ ع . ] (ق . ) به طور موقت . مق دایمی ، همیشگی .

لغت نامه دهخدا

( موقتاً ) موقتاً. [ م ُ وَق ْ ق َ تَن ْ ] ( ع ق ) بر وقت. ( آنندراج ). غیردایم. مقابل دائماً: موقتاً از سفر منصرف شدم. ( یادداشت مؤلف ).


کلمات دیگر: