کلمه جو
صفحه اصلی

مولم


مترادف مولم : المبار، دردآگین، دردناک، رنج آور، غمبار، غم انگیز

فارسی به انگلیسی

painful, sad, tragic

عربی به فارسی

دردناک , محنت زا , ناراحت کننده , رنج اور , رنجور , وابسته به روان زخم , زخمي , جراحتي , ضربه اي


مترادف و متضاد

المبار، دردآگین، دردناک، رنج‌آور، غمبار، غم‌انگیز


فرهنگ فارسی

درد آورنده، دردناک
( اسم ) درد آورنده دردناک .
درد رساننده .

فرهنگ معین

(لِ ) [ ع . مؤلم ] (اِفا. ) غم انگیز، دردناک .

(مُ لِ ) [ ع . ] (اِفا. ) دردآورنده ، دردناک .

لغت نامه دهخدا

مولم . [ ل ِ ] (از ع ، ص ) دردمندکننده و دردرساننده . (غیاث ) (آنندراج ). دردآور. مقابل ملذ. (یادداشت مؤلف ). و رجوع به مؤلم شود.


مؤلم. [ م ُءْ ل َ ] ( ع ص ) دردرسیده. ( از منتهی الارب ). دردگرفته. و رجوع به الم و مُؤْلِم شود.

مؤلم. [ م ُءْ ل ِ ] ( ع ص ) دردرساننده. ( منتهی الارب ). دردناک. وجیع. آزارنده. الیم. دردآور. موجع. ( یادداشت مؤلف ) : یقابل مؤلم الرزیة بما اسبغ اﷲتعالی علیه من الصبر. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 299 ).

مولم. [ ل ِ ] ( از ع ، ص ) دردمندکننده و دردرساننده. ( غیاث ) ( آنندراج ). دردآور. مقابل ملذ. ( یادداشت مؤلف ). و رجوع به مؤلم شود.

فرهنگ عمید

درد آورنده، دردناک.


کلمات دیگر: