مترادف مکاره : حیله گر، قریب کار، بازار روز، بازار موسمی
مکاره
مترادف مکاره : حیله گر، قریب کار، بازار روز، بازار موسمی
فارسی به انگلیسی
Makariev
مترادف و متضاد
اسم
حیلهگر، قریبکار
بازار روز، بازار موسمی
۱. حیلهگر، قریبکار
۲. بازار روز، بازار موسمی
فرهنگ فارسی
بازار سالیانه . بازار موسمی .
فرهنگ معین
(مَ رِ ) [ ع . ] (اِ. ) جِ مکرهه .
(مَ کّ رِ) [ ع . مکارة ] 1 - (ص .) بسیار مکرکننده ، حیله گر. 2 - (اِ.) بازاری که هر سال یک بار به مدت چند روز در محلی برگزار می شود و از شهرها و کشورهای مختلف در آن شرکت می جویند.
(مَ رِ) [ ع . ] (اِ.) جِ مکرهه .
لغت نامه دهخدا
خدای عزوجل از تنش بگرداناد
مکاره دو جهان و وساوس خناس.
برو بر آن ره تا جاودانه شاد بوی.
ایزدمرساناد به روی تو مکاره.
زانکه جنت از مکاره رسته است
رحم ، قسم عاجز اشکسته است.
- مکاره کشیدن ؛ تحمل کردن سختیها و رنجها : ابوعثمان گوید صبار آن بود که خوی کرده باشد به مکاره کشیدن. ( ترجمه رساله قشیریه چ فروزانفر ص 280 ).
|| امور زشت و ناپسند. مکروهات :
بزرگواری کز سیرت و مکارم او
همه مکاره بیرون شد از سرشت بشر.
مکاره. [ م َک ْ کا رَ / رِ ] ( ع ص ) زن بسیار مکرکننده. ( غیاث ) ( آنندراج ). زن پرمکر و پرحیله. ( ناظم الاطباء ) :
کیست دنیا زنی است مکاره
چیست در خانه زن غدار.
مکاره می نشیند و محتاله می رود.
مکاره. [ م َ رَ / رِ / م َک ْ کا رَ / رِ ] ( از روسی ، اِ ) بازار سالیانه. بازار موسمی. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). مأخوذ از کلمه «ماکاریوسکایا یارمارکا» روسی یعنی بازار سالیانه قدیس ماکاریوس . بازاری که سالی یک بار در محلی معین به مدت چند روز دایر شود و از اکناف مختلف یک کشور یا کشورهای متعدد کالاهای گوناگون در آن بازار گردآورند و در معرض خرید و فروش گذارند. و رجوع به یادداشتهای قزوینی ج 7 ص 128 شود.
مکاره . [ م َ رَ / رِ / م َک ْ کا رَ / رِ ] (از روسی ، اِ) بازار سالیانه . بازار موسمی . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). مأخوذ از کلمه ٔ «ماکاریوسکایا یارمارکا» روسی یعنی بازار سالیانه ٔ قدیس ماکاریوس . بازاری که سالی یک بار در محلی معین به مدت چند روز دایر شود و از اکناف مختلف یک کشور یا کشورهای متعدد کالاهای گوناگون در آن بازار گردآورند و در معرض خرید و فروش گذارند. و رجوع به یادداشتهای قزوینی ج 7 ص 128 شود.
خدای عزوجل از تنش بگرداناد
مکاره دو جهان و وساوس خناس .
منوچهری .
سبوی بگزین تا گردی از مکاره دور
برو بر آن ره تا جاودانه شاد بوی .
منوچهری .
بختت ازلی باد و بقایت ابدی باد
ایزدمرساناد به روی تو مکاره .
منوچهری .
پیوسته مفر آوارگان و مقر خستگان مکاره باد. (مرزبان نامه چ قزوینی ص 288). مکاره از این ساحت عز و جلال بعید و اقبال و دولت متواتر.(لباب الالباب چ نفیسی ص 6).
زانکه جنت از مکاره رسته است
رحم ، قسم عاجز اشکسته است .
مولوی (مثنوی چ خاور ص 245).
در طلب مصالح و دفع مکاره و جذب خیرو منع شر به پدران مشفق اقتدا کند. (اخلاق ناصری ). نعیم بهشت را دیوار مکاره درپیش . (گلستان ). هرچند بعضی از اقویا که قوت تحمل مشاق و صبر بر مکاره داشته اند... (مصباح الهدایه چ همایی ص 267). چه صابر پیوسته در مکاره به کأس مخالفت نفس خود را شرب صبر می چشاند. (مصباح الهدایه ، ایضاً ص 383).
- مکاره کشیدن ؛ تحمل کردن سختیها و رنجها : ابوعثمان گوید صبار آن بود که خوی کرده باشد به مکاره کشیدن . (ترجمه ٔ رساله ٔ قشیریه چ فروزانفر ص 280).
|| امور زشت و ناپسند. مکروهات :
بزرگواری کز سیرت و مکارم او
همه مکاره بیرون شد از سرشت بشر.
عثمان مختاری (دیوان چ همایی ص 199).
چشم نعمتی است و بینایی در او نعمتی ... و کفران آن نظر به محرمات ومکاره و فضول . (مصباح الهدایه چ همایی ص 385).
کیست دنیا زنی است مکاره
چیست در خانه ٔ زن غدار.
خاقانی .
ایمن مشو ز محنت دنیا که این عجوز
مکاره می نشیند و محتاله می رود.
حافظ.
فرهنگ عمید
۲. [مجاز] جای بی نظم و شلوغ.
زشتی ها.
زشتیها.
۱. بازاری که هر سال به مدت چند روز در یک کشور تشکیل شود و از کشورهای دیگر کالاهایی برای فروش به آن بازار بیاورند.
۲. [مجاز] جای بینظم و شلوغ.