کلمه جو
صفحه اصلی

مواجید


مترادف مواجید : وجدها، حالات، کیفیات روحانی

مترادف و متضاد

وجدها، حالات، کیفیات روحانی


فرهنگ فارسی

( اسم ) جمع وجد ( بر خلاف قیاس ) . کیفیات وجدانی حالات و مقاماتی چند که بطریق کشف و وجدان بر اولیا و عرفا و سالکان راه ظاهر میشود غالبا با [ اذواق ] آید ( تعلیقات مهمان نامه بخارا.۳۶۲ )

لغت نامه دهخدا

مواجید.[ م َ ] ( ع اِ ) حالتها و رقصها که به استماع نغمه صوفیان را می باشد و این جمع وجد است خلاف القیاس. ( غیاث )( آنندراج ). کیفیات وجدانی. حالات و مقاماتی چند که به طریق کشف وجدان بر اولیا و عرفا و سالکان راه ظاهرشود. ( فرهنگ مصطلحات عرفا تألیف سیدجعفر سجادی ).

دانشنامه آزاد فارسی

مَواجید
مجموعۀ یافته های ذوقیِ سالک که براثر لطف خاصّ حضرت حق، یا از پی عملی خاص برای او روی می دهد. از این رو، این اصطلاح و اصطلاح فتوحات از نظر معنی نزدیک به هم هستند. در اصطلاح عارفان، مواجید به حالاتِ عارفانۀ زودگذر اطلاق می شود، از این رو، به نکاتِ علمیِ تازه ای که فرادست عارفی آید، مواجید گفته نمی شود. پاره ای از اینان، مواجید را به اندوهی وارد بر قلب سالک، که گاه به حالت قبض منتهی می شود، تخصیص داده اند. گروهی دیگر نیز، برعکس، مواجید را به حالاتِ خوش صوفیان، که گاه به سَماع منجر می شود، تفسیر کرده اند. البتّه در مواردِ استعمال این کلمه، بیشتر همین معنیِ دوم مورد نظر بوده است. اینان وجد را ثمرۀ واردات و واردات را ثمرۀ انجام وظایف و عبادات می دانند، از این رو، سالکی را که بیشتر به وظایف عبودیت قیام کند، به شرط قابلیّت ذاتی، دارای مواجید بیشتری می دانند.


کلمات دیگر: