کلمه جو
صفحه اصلی

موروث


مترادف موروث : ارثی، موروثی، به ارث گذاشته شده

فارسی به انگلیسی

inherited

مترادف و متضاد

ارثی، موروثی، به‌ارث‌گذاشته‌شده


فرهنگ فارسی

ارث گذاشته شده، مالی که به ارث به کسی برسد، کسی که ارث بجاگذاشته
( اسم ) ارث گذاشته شده مال و ملک ارثی : [ حافظا . خلد برین خانه موروث من است اندرین منزل ویرانه نشیمن چکنم ? ] ( حافظ . ۲۳۷ )

فرهنگ معین

(مُ ) [ ع . ] (اِمف . ) ارث گذاشته شده ، هرچیز که به ارث رسیده باشد.

لغت نامه دهخدا

موروث. [ م َ ] ( ع ص ) هر چیز که به ارث رسیده باشد. مال موروث ،مال به ارث رسیده. ( ناظم الاطباء ). هرچیز که میراث گرفته شده. ( آنندراج ). موروثه. آنچه از ملک و مال به ارث به کسی رسیده باشد. مقابل مکتسب. ملک و مال ارثی. ( یادداشت مؤلف ) : اگر سلطان معظم بیند آنچه رفت درگذاشته آید تا دوستیهای موروث تازه گردد. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 505 ). پادشاه... اقبال بر نزدیکان خود فرماید که خدمت او را منازل موروث دارند. ( کلیله و دمنه ). نشاید پادشاهان را... بیهنران را به وسایل موروث بی هنر مکتسب اصطناع فرمایند. ( کلیله و دمنه ). وزارت ایشان را ( آل برمک را ) موروث است. ( تاریخ برامکه ). بندگان قدیم و خدمتکاران موروث بر مثال کبوتر سرای باشند. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 155 ). از بند گرانم خلاص کردند و ملک موروثم خاص. ( گلستان سعدی ).
حافظا خلد برین خانه موروث من است
اندر این منزل ویرانه نشیمن چه کنم.
حافظ.
- موروث عنه ؛ آنکه از او ارث به کسی رسیده باشد.
- || مال یا ملکی که از آن به کسی ارث رسد.
- موروث و مکتسب ؛ آنچه به ارث رسیده و آنچه به کوشش شخصی به دست آمده. به ارث رسیده و کسب شده : هم در این مجلس فرمود به نام سلطان منشور نبشتن ملکهای موروث و مکتسب. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 377 ). ملک موروث و مکتسب به وارث اهل و مستحق رسانید. ( سندبادنامه ص 8 ).

فرهنگ عمید

ارث گذاشته شده، مالی که به ارث به کسی برسد.

پیشنهاد کاربران

با سلام
آوانگاری این واژه اشتباه است. مورِث ( mowres ) آوانگاری شده است درصورتی که موروث ( mowrus ) صحیح است.


کلمات دیگر: