مترادف موظف شدن : ملزم شدن، مکلف شدن، وظیفه دار شدن، مسئولیتی به عهده گرفتن، وظیفه بگیر شدن، مواجب دار شدن، کارمند شدن
موظف شدن
مترادف موظف شدن : ملزم شدن، مکلف شدن، وظیفه دار شدن، مسئولیتی به عهده گرفتن، وظیفه بگیر شدن، مواجب دار شدن، کارمند شدن
مترادف و متضاد
۱. ملزم شدن، مکلف شدن، وظیفهدار شدن، مسئولیتی بهعهده گرفتن
۲. وظیفهبگیر شدن، مواجبدار شدن، کارمند شدن
فرهنگ فارسی
( مصدر ) ۱ - وظیفه ای بعهده کسی محول شدن . ۲ - از شاه یا دولت وظیفه گرفتن مواجب گرفتن .
کلمات دیگر: