کلمه جو
صفحه اصلی

پیروزی یافتن

فرهنگ فارسی

( مصدر ) فاتح شدن مظفر گردیدن ظفریافتن .

لغت نامه دهخدا

پیروزی یافتن. [ ت َ ]( مص مرکب ) مظفر شدن. فاتح شدن. ظفر یافتن. فلج. افلاح. ایراب. فوز. ( تاج المصادر ). رجوع به یافتن شود.

پیشنهاد کاربران

ظفر

کارزار شکستن ؛ کنایه از ظفر یافتن. ( آنندراج ) :
همی گفت بهمن به اسفندیار
که گر نشکنی بشکنی کارزار.
نظامی ( از آنندراج ) .

ظفر یافتن. [ ظَ ف َ ت َ ] ( مص مرکب ) اِفلاج. اِظفار. بَلل. فَلج. استیلاء. کامیاب شدن. مظفر شدن. غلبه کردن. دست یافتن :
دلشاد زی و کامروا باش و ظفر یاب
بر کام و هوای دل و بر دشمن غدار.
فرخی.
مال شد در جهان چو منهزمی
تا بر او یافت جود تو ظفری.
مسعودسعد.


کلمات دیگر: