کلمه جو
صفحه اصلی

ضائق

عربی به فارسی

بستوه اوردن , عاجز کردن , اذيت کردن , حملا ت پي درپي کردن , خسته کردن , شانه کردن , سخت بازپرسي کردن از , سوال پيچ کردن , بباد طعنه گرفتن , شانه , بيحوصله کردن


فرهنگ فارسی

( اسم مونث ) کم وسعت تنگ ضیق .
تنگ

فرهنگ معین

(یِ ) [ ع . ضائق ] (اِفا. ص . ) تنگ ، کم - وسعت .

لغت نامه دهخدا

ضائق. [ ءِ ] ( ع ص ) تنگ. رجوع به ضایق شود.

ضایق. [ ی ِ ] ( ع ص ) تنگ. ( منتهی الارب ). کم وسعت. ضائق. ضیّق.

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی ضَائِقٌ: تنگ (کلمه ضیق بیشتر در چیز تنگی به کار میرود که تنگیش ذاتی باشد ، و کلمه ضائق در چیز تنگی استعمال میشود که تنگیش عارضی است )
معنی ضَیِّقاً: تنگ (کلمه ضیق بیشتر در چیز تنگی به کار میرود که تنگیش ذاتی باشد ، و کلمه ضائق در چیز تنگی استعمال میشود که تنگیش عارضی است )
ریشه کلمه:
ضیق (۱۳ بار)

جدول کلمات

کم وسعت

پیشنهاد کاربران

کم شده یا کم شونده یا کمی


کلمات دیگر: