کلمه جو
صفحه اصلی

زبان حال

فرهنگ فارسی

ناسرایش یعنی آنچه را که بیان می کند وضع شخص یا حالت شخص و یا شئونات شخص را

لغت نامه دهخدا

زبان حال. [ زَ ن ِ ] ( ترکیب اضافی ، اِمرکب ) ناسرایش یعنی آنچه را که بیان میکند وضع شخص و یا حالت شخص و یا شئونات شخص را. ( ناظم الاطباء ). آنچه را که منسوب الیه نگفته و شاعر و یا نویسنده از حال او چنان بیند که اگر گفتی چنین گفتی :
دی کوزه گری بدیدم اندر بازار
بر کوزه گل همی لگد زد بسیار
وآن گل بزبان حال با او میگفت
من همچو تو بوده ام مرا نیکودار.
عمرخیام.
و به زبان حال با روزگار گفته... ( سندبادنامه ص 17 ).
چشمم بزبان حال گوید
بی آنکه به اختیار گویم.
سعدی.
رجوع به زبان حالت و لسان الحال شود.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] زبان حال در واقع بیانگر احساسات یک فرد می باشد.
زبان حال همان مقتضای حال است.
← معنای اصطلاحی زبان حال
۱. ↑ فرهنگ بزرگ سخن.۲. ↑ رسائل و مسائل، ج۱،ص۲۴۵-۲۴۶.۳. ↑ موسوی گلپایگانی، محمدرضا، مجمع المسائل، ج۱، ص۲۶۶.
فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهم السلام، ج۴، ص۲۳۱.
...

پیشنهاد کاربران

زبان حال: [اصطلاح مداحی ] سخنانی که مداح یا واعظ، با تکیه بر تاریخ و سیره ی اهل بیت ( علیهم السلام ) به ایشان نسبت می دهد.

زبان حال: [ اصطلاح مداحی ] یکی از مواردی که واعظ یا ذاکر به ذکر مصیبت می پردازد و از آن استفاده می کند، زبان حال است. بسیاری از شعراء و مداحان از این طریق عرض ادب و مجلس گرمی می کنند.
زبان حال همان زبان دل است که از درون معشوق حکایت می کند. پس زبان حال همان جملاتی است که هنگام مرثیه خوانی از زبان اهل بیت ( ع ) خوانده می شود. به عبارت دیگر زبان حال این است که گوینده خود را به جای مصیبت زده تصوّر می کند و با احساس خودش احساس درونی مصیبت زده را بیان می کند و البته به این نکته باید توجه داشت که آنچه به عنوان زبان حال اهل بیت ( ع ) بیان می شود باید مناسب شأن و مقام الهی آنان باشد و نکته ی مهم دیگری که در اینجا قابل ذکر است، این است که زبان حال را هیچ وقت به عنوان روایت نخوانید



کلمات دیگر: