کلمه جو
صفحه اصلی

ضاحکه

فرهنگ معین

(حِ کَ یا کِ ) [ ع . ضاحکة ] ۱ - (اِفا. ) مؤنث ضاحک . ۲ - (اِ. ) دندانی که وقت که خندیدن پیدا شود، یکی از چهار دندان که مابین انیاب و اضراس است . ج . ضواحک .

لغت نامه دهخدا

( ضاحکة ) ضاحکة. [ ح ِ ک َ ] ( ع ص ، اِ ) تأنیث ضاحک. || دندانی که در وقت خنده پیدا گردد. ( منتهی الارب ). دندانهائی که از خنده بنماید. یکی از چهار دندان که پس از نیشتر باشد. نام دندانی که پس از نیش بود. چهار دندان که مابین انیاب و اضراس است. ( منتهی الارب ). یکی از دندانهای ضواحک. ج ، ضواحک.

ضاحکة. [ ح ِ ک َ ] (ع ص ، اِ) تأنیث ضاحک . || دندانی که در وقت خنده پیدا گردد. (منتهی الارب ). دندانهائی که از خنده بنماید. یکی از چهار دندان که پس از نیشتر باشد. نام دندانی که پس از نیش بود. چهار دندان که مابین انیاب و اضراس است . (منتهی الارب ). یکی از دندانهای ضواحک . ج ، ضواحک .


دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی ضَاحِکَةٌ: خندان
ریشه کلمه:
ضحک (۱۰ بار)


کلمات دیگر: