کلمه جو
صفحه اصلی

جائر

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱- ستمکار جور کننده ظالم . ۲- آنکه از راه حق براه باطل میل کند گشته از راه . ۳- ( اسم ) گرمی دل از گرسنگی و خشم . ۴- کسی که بدون رعایت قوانین موضوع. شیعه قدرت را بدست گیرد یا کسی که از چنین شخصی قبول شغلی کند. جمع جائرون .
گرمی دل از خشم و گرسنگی

جورکننده، ستمکار، ظالم، جوره، جوائرواجوزه
( اسم ) ۱- ستمکار جور کننده ظالم . ۲- آنکه از راه حق براه باطل میل کند گشته از راه . ۳- ( اسم ) گرمی دل از گرسنگی و خشم . ۴- کسی که بدون رعایت قوانین موضوع. شیعه قدرت را بدست گیرد یا کسی که از چنین شخصی قبول شغلی کند. جمع جائرون .

فرهنگ معین

(یِ ) [ ع . جائر ] (اِفا. ) ۱ - ستمکار، ظالم . ۲ - آن که از راه حق به راه باطل میل کند.

لغت نامه دهخدا

جائر. [ ءِ ] (ع اِمص ) از ج َءْرَ شورش دل . || بگلو درماندگی چیزی . || (مص ) گرفتن گلو و خراش آن از خوردن چیزی چرب . (منتهی الارب ).


جائر. [ ءِ ] (ع اِمص ) از ج َی َرَ. گرمی دل از خشم و گرسنگی . (منتهی الارب ).


جائر. [ ءِ ] (ع ص ) از جور. ستمکار. (منتهی الارب ). جورکننده و ستمکار. (غیاث اللغات ). ستمکار. (دهار). ظالم . بیدادگر. ستمگر. ج ، جائرون ، جَوَرَه ، جارَة. || آنکه از راه حق میل کند براه باطل . (غیاث اللغات ). گشته از راه . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ).


جائر. [ ءِ ] ( ع ص ) از جور. ستمکار. ( منتهی الارب ). جورکننده و ستمکار. ( غیاث اللغات ). ستمکار. ( دهار ). ظالم. بیدادگر. ستمگر. ج ، جائرون ، جَوَرَه ، جارَة. || آنکه از راه حق میل کند براه باطل. ( غیاث اللغات ). گشته از راه. ( ترجمان علامه جرجانی ).

جائر. [ ءِ ] ( ع اِمص ) از ج َءْرَ شورش دل. || بگلو درماندگی چیزی. || ( مص ) گرفتن گلو و خراش آن از خوردن چیزی چرب. ( منتهی الارب ).

جائر. [ ءِ ] ( ع اِمص ) از ج َی َرَ. گرمی دل از خشم و گرسنگی. ( منتهی الارب ).

جایر. [ ی ِ ] ( ع ص ) رجوع به جائر شود: منتصر جایر و عایر در اقطار مهالک و اقطار مسالک آواره شد. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 184 ). ج ، جایرون. ( مهذب الاسماء ).

فرهنگ عمید

جورکننده، ظالم، ستمکار.

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی جَائِرٌ: منحرف از هدف
معنی قَصْدُ: راهی که رهرواش را به هدف می رساند(قصد به معنای استقامت راه است ، یعنی راه آنطور مستقیم باشد که در رساندن سالک خود به هدف ، قیوم و مسلط باشد ، و ظاهرا این کلمه که مصدر است در عبارت "عَلَی ﭐللَّهِ قَصْدُ ﭐلسَّبِیلِ " به معنای اسم فاعل است ، و اضافه شدن...
ریشه کلمه:
جور (۱۳ بار)

جدول کلمات

ستمکار ، ظالم ، جور کننده

ستمکار ، ظالم

پیشنهاد کاربران

ستمگر، ظالم، مستبد، جور کننده


کلمات دیگر: