سخت
بئیس
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
بئیس. [ ب َ ] ( ع ص ) سخت. بئس.
- عذاب بئیس ؛ عذاب شدید. ( منتهی الارب ). || مرد دلیر. مرد دلاور. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). شجاع. شدیدالبأس. || شیر درنده. ( یادداشت مؤلف ). این کلمه در ناظم الاطباء بصورت بیاءَس آمده است.
- عذاب بئیس ؛ عذاب شدید. ( منتهی الارب ). || مرد دلیر. مرد دلاور. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). شجاع. شدیدالبأس. || شیر درنده. ( یادداشت مؤلف ). این کلمه در ناظم الاطباء بصورت بیاءَس آمده است.
دانشنامه اسلامی
[ویکی الکتاب] معنی بَئِیسٍ: همیشه بد
ریشه کلمه:
بئس (۷۳ بار)
«بَئِیس» از مادّه «بأس» (بر وزن یأس) به معنای شدید است.
ریشه کلمه:
بئس (۷۳ بار)
«بَئِیس» از مادّه «بأس» (بر وزن یأس) به معنای شدید است.
wikialkb: بَئِیس
کلمات دیگر: