کلمه جو
صفحه اصلی

صابئین

فرهنگ فارسی

۱ - نام فرقه ایست دینی که نامهای دیگر آنان صابه البطائح ماندایی مغتسله ناصوری است . این قوم امروز بنام صبه نامیده میود . دین صائبی بشکل فعلی و در قرون بعد از قرن دوم م . نوعی از انواع گنوستیک ( عرفان مسیحی ) بود . از کتب دینی ماندایی بر میاید که پیروان این فرقه جدا بر خلاف یهود و نصاری و مسلمانان و معتقدان ایشانند . و فقط با دین زردشتی مخالفتی محسوس دیده نمیشود . شباهتها و توافقهای بسیار از هر نوع بین دین و مراسم دینی آنان با عقاید و آداب زردشتی وجود دارد. هر چند صائبان از قرون اول مسیحی در بین النهرین و خوزستان زندگی میکنند و در آنجا هم عقاید و رسوم اصلی آنان تحت نفوذ ادیان بابلی و زردشتی قرار گرفته بود بطور یکه صائبی بصورت ترکیبی از عناصر بابلی و فلسطینی قرن اول مسیحی در آمد با وجود این آنان اساسی ترین آنرا حفظ کرده اند ماندایی ۲ - قومی که بنام صائبان بین النهرین سفلی نامیده شده اند از نظر قومی و نژادی بطن قوی از اوایل تاریخ مسیحی و شاید از قرن اول از شام و مخصوصا از حوران و سواحل اردن بسواحل جنوبی فرات و دجله و شط العرب و کارون و ناحیه ای که در تاریخ باسم [ میسان ] معروفست ( و دشت میشان کنونی در حوالی آنست ) مهاجرت کرده اندو باز بظن قوی در اصل امت و پیرو حضرت یحیی و بقول مسیحیان یوحنای تعمید دهنده بوده اند . تصور میرود که بر اثر منازعات مذهبی و سختگیریهای آن قسمتی از قوم اسرائیل که بدین عیسی گردیدند نسبت باین قسمت از همان قوم اسرائیلی ( یا ممکنست بگوییم کنعانی ) که تابع عیسی نشدند و فقط یحیی را مقتدای خود دانستند این اقلیت مذهبی مجبور بمهاجرت شدند و جون مهمترین ارکان دین آنها تعمید و ارتماس در آب جاری بوده سواحل نهرین - یارافدین - را اختیار کرده بان خطه آمدند و در آنجا مستقر شدند . ۳ - جمعی دیگر هم بغلط باسم صائبان ( صابئین ) معروف شده اند و در همه کتب مسلمانان از آنان بهمین اسم سخن میرود و این تسمیه بر صابئان اصلی جنوب بین النهر ین غالب آمده آنها را تحت الشعاع قرار داده است . قوم مورد بحث صائان حران اند که دین قدیم یونانیان را داشتند و این دین راحتی بعد از انتشار مسیحیت و اسلام در همه جوانب آنها مانند یک جزیره دینی با معابد و هیاکل ژوپیتر و ونوس ( آفرودیت ) و هرکول و غیره نگاشته و علوم یونانی را هم با وقوف بزبان یونانی قدیم- با آنکه زبان خود آنان سریانی یا از اقسام سریانی بود -محفوظ داشته و غالبا آنها را بزبان خود ترجمه کرده اند . حرانیان هم بعلت حادثه ای نام [ صائبی ] را اختیار کردند و بدین اسم معروف شدند و آن چنین بود که مامون عباسی در طی سفر حج از حران عبور میکرد وقتی که آن جماعت را دید پرسید که چه دین دارید?جواب درستی نتوانستند بدهند. پس مامون گفت : اگر اهل کتاب هستند باید تعیین کنند از کدام فرقه مقبول در اسلام هستند اگر اهل کتاب نیستند باید بین قبول اسلام و جزای مشرک و کافر بودن یکی را اختیار کنند. چون آن جماعت جواب شافی نتوانستند بدهند مامون جواب قطعی را موکول بمراجعت خود از حج کرد و چون باز کشت آنان گفتند : ما اهل کتاب و از صا- بئین مذکور در قر آن هستیم پس بدین حیله از فنا رستند . این طایفه حرانی معروف به صابئین در عهد اسلامی علما و حکیمان معروف داشتند مانند ثابت بن قره بتانی و غیره .

لغت نامه دهخدا

صابئین. [ ب ِ ] ( اِخ ) صابئه. نامی که به دو فرقه کاملاً مشخص اطلاق میشود: 1 - ماندائی ها یا صبه ، فرقه یهودی و مسیحی بین النهرین ( مسیحیان پیرو یحیی معمد ). 2 - صابئین حران ، فرقه مشرک که مدتها در دوره اسلام وجود داشتند. صابئین که در قرآن ذکر آنها آمده ، فرقه واسطه بین یهودیان و مسیحیان اند و از اهل کتاب بشمار میروند، اینان بطور مسلم همان ماندائی ها میباشند و این کلمه باید مشتق از ریشه «ص ب ع » [ عبری ] ( فرورفتن در آب ) باشد که عین آن ساقط شده و بمعنی «معمدون » است یعنی کسانی که تعمید را با تغسیل در آب اجرا میکنند. صابئین مشرک از این امر ابداً اطلاع ندارند و شاید این اسم را از جهت احتیاط به خود داده اند تا از اغماضی که قرآن درباره آن دسته از صابئین روا داشته بهره مند شوند. ( دائرة المعارف اسلام ج 4 ص 22 ).
صابئین ابتدا در شمال بین النهرین پراکنده بودند و مرکز اصلی آنها حران و زبان آنان سریانی بود. مأمون خلیفه میخواست این فرقه را سرکوب کند لیکن اطلاعات و معلومات آنان وی را از اجرای این تصمیم بازداشت. در حدود سال 259 هَ. ق. / 872 م. ثابت بن قره مشهور که با همکیشان خود اختلافی پیدا کرد و آنان وی را از جرگه خویش براندند، به بغداد آمد و در آنجا تشکیل شعبه دیگری از صابئین داد. فرقه صابئین در بغداد مدتی آسوده بودند تا آنکه خلیفه قاهر به آزار ایشان پرداخت و سنان بن ثابت را مجبور به قبول اسلام کرد. در حدود سال 364 هَ. ق. / 975 م. ابواسحاق بن هلال صابی که منشی المطیع خلیفه و الطائع خلیفه بودسبب شد که فرمان عفو همکیشان خود را که در رقه و دیار مُضر بودند بگیرد و صابئین بغداد را نیز مورد حمایت قرار داد. در قرن یازدهم میلادی بیشتر صابئین در حران و بغداد بسر میبردند و در 424 هَ. ق. / 1033 م.تنها یک معبد مخصوص ماه داشتند و آن قلعه ای در حرّان بود و در این تاریخ این معبد بوسیله علویان مصر اشغال شد. در اواسط قرن یازدهم آثار صابئین حرّانی بکلی از میان رفت ، اما صابئین بغداد و رسوم آنها هنوز هم باقی است. بزرگانی که از این طایفه برخاسته و موجب اشتهار این کیش شده اند عبارتند از: ثابت بن قره مهندس عالی مقام و منجّم مبتکر و فیلسوف. سنان بن ثابت پزشک ، عالم طبیعی و اطبّاء و منجّمین دیگر از این خاندان. ثابت بن سنان و هلال بن محسن مورخ. ابی اسحاق بن هلال وزیر و کسانی دیگر از این خانواده. البتانی منجم مشهور. ابوجعفر الخازن ریاضی دان. ابن الوحشیة مؤلف فلاحت نبطی هم اگرچه خود را مسلمان معرفی میکنند، لکن کاملاً به مکتب صابئین اختصاص دارند و از جابربن حیان کیمیاوی مشهور هرچند اطلاع دقیقی در دست نیست ولی محتملاً صابی است. ( دائرة المعارف اسلام ج 4 ).

صابئین . [ ب ِ ] (اِخ ) صابئه . نامی که به دو فرقه ٔ کاملاً مشخص اطلاق میشود: 1 - ماندائی ها یا صبه ، فرقه ٔ یهودی و مسیحی بین النهرین (مسیحیان پیرو یحیی معمد). 2 - صابئین حران ، فرقه ٔ مشرک که مدتها در دوره ٔ اسلام وجود داشتند. صابئین که در قرآن ذکر آنها آمده ، فرقه ٔ واسطه ٔ بین یهودیان و مسیحیان اند و از اهل کتاب بشمار میروند، اینان بطور مسلم همان ماندائی ها میباشند و این کلمه باید مشتق از ریشه ٔ «ص ب ع » [ عبری ] (فرورفتن در آب ) باشد که عین آن ساقط شده و بمعنی «معمدون » است یعنی کسانی که تعمید را با تغسیل در آب اجرا میکنند. صابئین مشرک از این امر ابداً اطلاع ندارند و شاید این اسم را از جهت احتیاط به خود داده اند تا از اغماضی که قرآن درباره ٔ آن دسته از صابئین روا داشته بهره مند شوند. (دائرة المعارف اسلام ج 4 ص 22).
صابئین ابتدا در شمال بین النهرین پراکنده بودند و مرکز اصلی آنها حران و زبان آنان سریانی بود. مأمون خلیفه میخواست این فرقه را سرکوب کند لیکن اطلاعات و معلومات آنان وی را از اجرای این تصمیم بازداشت . در حدود سال 259 هَ . ق . / 872 م . ثابت بن قره ٔ مشهور که با همکیشان خود اختلافی پیدا کرد و آنان وی را از جرگه ٔ خویش براندند، به بغداد آمد و در آنجا تشکیل شعبه ٔ دیگری از صابئین داد. فرقه ٔ صابئین در بغداد مدتی آسوده بودند تا آنکه خلیفه قاهر به آزار ایشان پرداخت و سنان بن ثابت را مجبور به قبول اسلام کرد. در حدود سال 364 هَ . ق . / 975 م . ابواسحاق بن هلال صابی که منشی المطیع خلیفه و الطائع خلیفه بودسبب شد که فرمان عفو همکیشان خود را که در رقه و دیار مُضر بودند بگیرد و صابئین بغداد را نیز مورد حمایت قرار داد. در قرن یازدهم میلادی بیشتر صابئین در حران و بغداد بسر میبردند و در 424 هَ . ق . / 1033 م .تنها یک معبد مخصوص ماه داشتند و آن قلعه ای در حرّان بود و در این تاریخ این معبد بوسیله ٔ علویان مصر اشغال شد. در اواسط قرن یازدهم آثار صابئین حرّانی بکلی از میان رفت ، اما صابئین بغداد و رسوم آنها هنوز هم باقی است . بزرگانی که از این طایفه برخاسته و موجب اشتهار این کیش شده اند عبارتند از: ثابت بن قره مهندس عالی مقام و منجّم مبتکر و فیلسوف . سنان بن ثابت پزشک ، عالم طبیعی و اطبّاء و منجّمین دیگر از این خاندان . ثابت بن سنان و هلال بن محسن مورخ . ابی اسحاق بن هلال وزیر و کسانی دیگر از این خانواده . البتانی منجم مشهور. ابوجعفر الخازن ریاضی دان . ابن الوحشیة مؤلف فلاحت نبطی هم اگرچه خود را مسلمان معرفی میکنند، لکن کاملاً به مکتب صابئین اختصاص دارند و از جابربن حیان کیمیاوی مشهور هرچند اطلاع دقیقی در دست نیست ولی محتملاً صابی است . (دائرة المعارف اسلام ج 4).
شهرستانی گوید: صبویة در مقابل حنیفیةاند و در لغت گویند: صبا الرجل ؛ هنگامی که میل کند. و اینان را از آنجهت صابئه گویند، که از سنن حق و طریق پیمبران منحرف شده اند. مدار مذهب صابئین بر تعصب بخاطر روحانیات است همچنانکه مدار مذهب حنفا بر تعصب برای بشر جسمانی است . و صابئین بر چهار فرقه اند: اصحاب روحانیات . اصحاب هیاکل . اصحاب اشخاص . خربانیّه . و مذهب اصحاب روحانیات ، آن است که عالم را صانعی است حکیم که سختی و بلا بر او طاری نشود و بر ما واجب است بدانیم که رسیدن به جلال او نتوانیم . و باید بوسیله ٔ مقربان او که روحانیات پاک و پاکیزه اند (جوهراً و فعلاً و حالةً) بدو نزدیک شویم و نفوس خود از پلیدی شهوات طبیعی پاک ساخته و اخلاق خویش از علائق قوای شهویه و غضبیه پاکیزه سازیم ، تا میان ما و روحانیات مناسبت حاصل شود، آنگاه حاجات خویش از آنان بخواهیم ، تا ایشان میان ما و خالق شفیع شوند. و این تهذیب و پاکیزگی جز باریاضت و انقطاع نفس از شهوات و تضرع و ابتهال و نماز و زکوة و قربانی و روزه داشتن و بخور کردن و تعزیم عزائم حاصل نشود تا آنگاه که نفس به پایه ای از قوت و قدرت رسد که نیازی به واسطه نداشته باشد و با مدعی وحی مانند شود و گویند که پیمبران نیز در شکل و صورت و نوع مانند ما هستند و در ماده با ما شریکند و چون ما میخورند و می آشامند پس چرا اطاعت آنان کنیم ؟ و ایشان را بر خود برتری دهیم ؟ و لئن اطعتم بشراً مثلکم انکم اذاً لخاسرون . و صابئین را با حنفاء مباحثاتی است و حنفا بر اصحاب روحانیات طعنه زنند که شما راهنمایی حس را منکرید، پس وجود این روحانیان واسطه را چگونه دانستید؟ گویند عاذیمون و هرمس (شیث ؟ و ادریس ؟) ما را راهنمایی کردند! حنفا گویند شما که روحانی را بر جسمانی ترجیح میدهیدو واسطه ٔ بشری را نفی میکنید، برخلاف عقیده ٔ خویش رفته اید و بشری جسمانی را واسطه ساخته اید. در این جا مباحثاتی طولانی بین روحانیان و حنفا رفته است که شهرستانی آن را در ملل و نحل بیاورده است . رجوع به ملل ونحل شهرستانی شود. اما ارباب هیاکل از آنجا پیدا شدند که چون روحانیان وجود واسطه را ضروری دیدند، دست به دامن هیاکل یعنی سیارات هفتگانه زدند، و نخست منازل و سپس جای طلوع و غروب آنان را دانستند... و به ختم و عزائم و دعا پرداخته و هر روز را به ستاره ای اختصاص دادند و در ساعتی که بدان ستاره مخصوص بود انگشتری مخصوص پوشیده و لباسی خاص در بر میکردند و دعای مخصوص خوانده و حاجتی را که برآوردن آن بدان ستاره اختصاص داشت ، از آن میخواستند، بعضی از آنان آفتاب راخدای خدایان و رب الارباب قرار دادند و به هیاکل بخاطر روحانیان تقرب میجستند و به روحانیان بخاطر تقرب به خدا و عقیده داشتند که هیاکل بدنهای روحانیات است .و اصحاب اشخاص از آنجهت پیدا شدند که گفتند هیاکل را همه وقت نتوان دید، چه گاه طلوع کنند و گاه غروب وما در همه حال به آنها تقرّب نتوانیم کرد، پس باید صورتی از آنها در پیش چشم داشته باشیم و بدان صورت به هیاکل تقرّب جوییم . آنگاه بتانی بمثال هیاکل هفتگانه با رعایت شرائط زمان و درجه و جمیع اضافات نجومی ساختند. اما خربانیه گویند صانع معبود واحد و کثیر است . وحدت او بذات و اول وازل و اصل است و بسبب مدبرات هفتگانه که در رأی العین اند متکثر نشود و باریتعالی در اشخاص عالم و فاضل و خیر ارضی هویدا و بوسیله ٔ آنها مشخص شود، با این تکثر وحدت او در ذات وی باطل نگردد. و گویند خدا فلک را با آنچه از اجرام و ستارگان در آن است ابداع کرده و مدبران این عالم قرار داده و آنها آباء و عناصر وامهات و مرکبات موالیدند. و آباء زنده اند و گویا و آثار را به عناصر تحویل دهند و عناصر آن آثار را در رحم خود بپذیرند و از آن موالید بوجود آید. و گاه اتفاق افتد که از صفو موالید شخصی مرکب شود و مزاجی کامل الاستعداد بوجود آید آنگاه هست که خدا در آن مشخص شود. و گویند طبیعت کل در هر اقلیم مسکون بفاصله ٔ هر سی و ششهزار و چهارصد و بیست و پنج سال از هر نوع جفتی نر و ماده بوجود آورد که در این مدت بمانند و چون دور به پایان رسد این نسل برافتد و نسل دیگری از انسان و حیوان و نبات پدید آید و قیامت که پیغمبران گفته اند همین است و جز این جهان جهان دیگری نیست و زنده شدن مردگان و برانگیختن آنان که در گورها خفته اند،به تصور درنیاید و همه ٔ صابیان سه نماز گزارند و غسل جنابت و مس میت کنند، و خوک و سگ و جزور را حرام دانند و از پرندگان آن را که چنگال داشته باشد و کبوتر را نیز حرام شمارند و شراب را تا آن حد که مستی آرد نهی کنند و ختنه را روا ندارند و تزویج را تنها باولی و شهود جایز شمارند. و طلاق را جز بحکم حاکم جایز ندانند و جمع بین دو زن نکنند. اما هیاکلی که صابئین بر نامهای جواهر عقلی روحانی بنا کرده اند عبارت است از: هیکل علت اولی ، هیکل عقل ، هیکل سیاست ، هیکل ضرورت ، هیکل نفس که شکل آنان مدور است و هیکل زحل مسدس است و هیکل مشتری مثلث و هیکل مریخ مربع مستطیل و هیکل آفتاب مربع و هیکل زهره مثلثی است در جوف مربع و هیکل عطارد مثلثی است که در جوف آن مربع است و هیکل ماه مثمن است . (ملل و نحل شهرستانی ).
در کشاف اصطلاحات الفنون آرد که : صابئین فرقه ای است که ملائکه را پرستند، زبور خوانند، به قبله توجه کنند، کما فی کنزاللغات . و در جامع الرموز در کتاب نکاح گوید: صابئیه فرقه ای از نصارایند که ستارگان را تعظیم کنند، همچنانکه مسلمانان کعبه را، و در غرر گوید: صابئیه پرستنده ٔ ستارگانند و آنان را کتاب نیست . و در شرح این کتاب (غرر) که به درر موسوم است گوید: در تفسیر صابئیه اختلاف کرده اند، گویند که آنان بت پرستند، از آن رو که ستارگان را پرستش کنند، و ابوحنیفه گوید: آنان ستاره را نپرستند بلکه تعظیم کنند، همچون مسلمانان کعبه را. و در فتح الغدیر آرد که : بعقیده ٔ ابوحنیفه آنان گروهی هستند که پیغمبری دارند و کتابی و ستارگان را تعظیم کنند، همچون مسلمانان قبله را: سی سال از سلطنت او [ گشتاسب ] گذشته بود که زردشت بن بورشسب بن اسبنتمان آیین مجوسی را بدو عرضه کرد و او آن را بپذیرفت و مردم ملک خویش را بر آن داشت و برای ترویج آن جنگها کرد تا آن را استوار ساخت ، و مردم این ملک پیش ازآن بر مذهب حنفاء بودند و ایشان صابئیانند و آن آیینی بود که بوداسب آن را به زمان طهمورث آورده بود. (امثال و حکم ص 1666 از التنبیه و الاشراف ). || در تفسیر طبری صابئیان به کلمه ٔ «نغوشاکیان » ترجمه شده است ، اما در حدود العالم نغوشاک نام طائفه ٔ مانویه میباشد (ص 66): و پیش از آن کیش (زردشت ) و کیش صابیان داشتند. (فارسنامه ص 49). و اند روی [ اندر شهر حران به ناحیت جزیره ] صابئیان اند بسیار. (حدود العالم ). صاحب مفاتیح العلوم گوید: این نام را به زمان مأمون خلیفه بدینان داده اند. || صابئیان اگر خود کلدانیان نباشند بازماندگان یا شاگردان ایشان هستند. (تاریخ التمدن الاسلامی جرجی زیدان ج 2 ص 11). || طبری و همه ٔمورخین نوشته اند که در عهد تهمورث بوداسف ظهور کرد که مذهب صابئین آورد. (یشتها ج 2 ص 138). و حکمای یونان فلسفه ٔ طبیعی اولی را که فیثاغورث و ثالس ملطی و عوام صابئه بر آن بودند، از یونانیان و مصریان انتحال میکردند. (تاریخ الحکماء ص 26). و عامه ٔ مردم یونان صابئی بودند که ستارگان را بزرگ شمرده و پرستش بتان میکردند. (تاریخ الحکماء ص 27).
در نقطه ای که تا قسطنطنیه سه روز راه است خانه ای است که مجاوران آن ، گروهی از صابئه ٔ کلدانی اند و رومیان آنان را برمذهبی که دارند واگذارده و از ایشان جزیه می گیرند. (تاریخ الحکماء ص 31 از الفهرست ). و مردم مصر در باستان زمان صابئی بودند و بتان را می پرستیدند و آنگاه که دین نصاری پدید گشت بدان گرائیدند. (تاریخ الحکماء ص 348). ابوحنیفه را از صابیان حرانی که به ستاره پرستی معروفند، پرسیدند، وی آنان را چون بت پرستان دانست و نکاح و ذبیحه ٔ ایشان را حرام شمرد و از ابویوسف و محمد دو تن از پیروان ابوحنیفه از صابیان که در بطیحه بودند سؤال کردند، آنان ذبیحه و نکاح این فرقه رامباح دانستند، چه این طائفه از نصاری بوده و به مسیح ایمان داشتند. (تاریخ الحکماء ص 311).
قفطی در این کتاب ترجمه ٔ چند تن از بزرگان صابئه را بیاورده ، مانند ابراهیم بن هلال بن ابراهیم ، ثابت بن قره ، هارون بن صاعد ، ابوالحسن بن سنان . کتبی که درباره ٔ صابیان نوشته اند و قفطی آن را در تاریخ الحکماء ذکر کرده عبارت است از: کتاب وصف مذهب الصابئین تألیف احمدبن محمدبن مروان طبیب سرخسی . رساله ای در اعتقاد صابئین تألیف ثابت بن قره . رساله ای در شرح مذهب صابئین تألیف سنان بن ثابت بن قره . و صابئین را کتابی است بنام حاتفی . رجوع به کلمه ٔ حاتفی در همین لغت نامه شود. اکثر گنستیک ها که از طریقه ٔ آنها آگاهی داریم از مردم ولایات شرقی ممالک روم بوده اند. یکی از فرقه های گنستیک بین النهرین و بابل فرقه ٔ ماندائی است و دیگر فرقه ای که آنها را در کتب عرب مغتسلة نامیده اند و یکی از مآخذ کیش مانوی محسوب است . عرب همه ٔ فرقه های گنستیک مشرق را که افکارشان در زمان اسلام هم رواجی داشته است بنام حنیف یا صابئة خوانده اند. (کریستن سن ، ایران در زمان ساسانیان ص 21). آنان بنام مغتسلة در جنوب عراق و جنوب ایران باقی میباشند. و ایشان را مائی نیز نامند. برای تتبع در مذاهب ماندائی مغتسلة، صابئه رجوع شود به : براند: مذهب ماندائی (لایپزیک 1889 م .). پالیس : مطالعه در باب مانویه (کپنهاگ 1919، ترجمه ٔ انگلیسی 1926). پترسون : عیسویت قدیم و کیش ماندائی . (تحقیق راجع به اناجیل ج 27 سال 1928). چند متن ماندائی را براند، پونیون ، لیدسبارسکی ، رایتزن شتاین مورد تحقیق قرار داده منتشر کرده اند بالیس . فهرس کتب ماندائی . (تعلیقات پایان کتاب ایران در زمان ساسانیان ،کریستن سن ، ترجمه ٔ رشیدیاسمی ص 374): و در حران قوم صابیان بسیار بودند. (نزهةالقلوب ص 104). حویزه از اقلیم سیم است و آن را شاپور ذوالاکتاف ساخت ... و در او قوم صابیان بسیارند. (نزهةالقلوب ص 111). حران را مرکز صابئی و دین صابئی یاد کرده اند. (فرهنگ ایران باستان ص 165). در ذیل کلمه ٔ «حران » در المعرب جوالیقی (ص 123) محشی گوید: آنجا منزل صابئة بود.


فرهنگ عمید

۱. = صابی
۲. فرقه ای مذهبی که آداب و رسوم آن ها مخلوطی از یهودی گری و مسیحیت است و اکثر اوقات آداب و رسوم مذهبی خود را نزدیک آب روان و با شست وشو در آب انجام می دهند. برخی از صابئین ستاره پرست و برخی بت پرست بوده اند. مرکز اصلی آن ها کلدۀ قدیم بوده و از اهل کتاب به شمار رفته اند و در قرآن ذکری از آن ها شده است، ماندائیان، مغتسله.
۳. فرقه ای مشرک و بت پرست که در حران زندگی می کرده اند و در زمان مٲمون، خلیفۀ عباسی، خود را از فرقۀ صابئین معرفی کردند تا از اغماضی که اسلام دربارۀ صابئین واقعی روا داشته استفاده کنند و جان خود را نجات دهند.

دانشنامه آزاد فارسی

صابئین
(یا: صُبّه؛ صُبّی ها؛ مانْدایی؛ مانداییان) قومی آرامی برخوردار از دین و زبان و خطی خاص ساکن بین النهرین، در دورۀ باستان. ماندایی احتمالاً از کلمۀ ماندا به معنای معرفت اخذشده و عنوان مغتسله که در الفهرست ابن ندیم آمده، ظاهراً نام این مردم است. گمان می رود که صابئین مذکور در قرآن کریم نیز خطاب به آنان باشد. اینان غالباً در بعضی شهرها و آبادی های حوضۀ سفلای رودخانه های دجله و فرات و کرخه و کارون زندگی می کنند و به حرفه هایی چون درودگری، آهنگری، قفل سازی و به ویژه زرگری و طلاسازی اشتغال دارند. برخی آیین های دینی صبی ها، مانند غوطه خوردن در آب و غسل تعمید در آب روان و غسل های سه گانه، سکونت در کنار رودخانه ها را برای آنان الزامی کرده است. زیستگاه آغازین این قوم احتمالاً در شام و فلسطین بوده است و گویا در آغاز مسیحیت و در سال های سلطنت اردوان سوم اشکانی به قلمرو ایران آمده اند. جمعیت صبی ها طی قرون متمادی به شدت کاهش یافته است و از ده هاهزار نفر در همۀ خاورمیانه تجاوز نمی کند. زبان و خط آرامی این مردم به زبان گمارا ـ تلمود بابلی بسیار نزدیک است. صبی های امروزی به زبان های فارسی و عربی نیز تکلم می کنند. وجه تمایز صبی ها دیانت ویژۀ آنان است. صبی ها خود را امت شیث بن آدم می دانند و از مسیحیت بسیار دورند. برخی آیین های مرموز و رازآلود صبی ها برگرفته از ادیان یهودی، ایرانی، بابلی و آرامی است. تقویم صبی نسخۀ دومی از تقویم معروف یزدگردی بوده و مرکب از ۳۶۰ روز و پنج روز مسترقه است. صبی ها این پنج روز را که در اوایل فروردین ایرانی قرار دارد، بنجه/پنجه می نامند و آن را بخشی از عمر و زندگی انسان نمی دانند. ادبیات ماندایی بر پایۀ کتاب بزرگ دینی آنان یعنی سدرا ربا/ گنزه (گنزا= گنج) شکل گرفته و حاوی مطالب دینی و افسانه های تاریخی و اخلاقی و مطالبی دربارۀ شیث بن آدم، حضرت نوح، سام بن نوح و حضرت یحیی است. زنان شیوخ صبی حق دست زدن به لوازم خانه را ندارند و تهیۀ غذای روزانه با شیوخ است. صبی ها بیشتر گیاه خوار و ماهی خوارند. برای گاو حرمت زیادی قائل اند و هرگز آن را نمی کشند و از میان چهارپایان حلال گوشت فقط گوسفند نر را ذبح می کنند. اعیاد مهم ماندایی عبارت اند از دهواربا، شیشان، دهواحونینا، پروایانا (عید بنجه)، دهوادیمانا (عید روز تولد حضرت یحیی) و عاشوریه (عید پختن غذا برای آمرزش ارواح مردگان) که از پختن غذا به فرمان حضرت نوح برای آمرزش ارواح مردگان طوفان به جا مانده است. نام صابئین سه بار در قرآن کریم آمده و برخی فقها آنان را در زمره اهل کتاب به حساب آورده اند.

دانشنامه اسلامی

[ویکی شیعه] صابئین یا صابئین مندایی گروهی که خود را پیرو حضرت یحیی می دانند. درفش نماد آنان است. البته صابئین برای اشاره به گروه های اعتقادی از مسلمانان تا ستاره پرست ها نیز به کار می رفته است.
«صابئین» از ماده «صَبَأَ» به معنای تغییر دین می باشد. براساس این معنا، هر شخصی که دین خود را تغییر داده باشد، می توان صابئی نامید. در نتیجه تعبیر صابئین بر افراد و گروه های مختلفی از مسلمانان تا افرادی که یقین در مشرک بودن آن ها وجود دارد، اطلاق شده است.
قرآن در سه آیه کلمه «الصابئون» و «الصابئین» را استفاده کرده است و هیچ توضیحی پیرامون آن ها نمی دهد. به همین جهت مفسران اختلافات فراوانی در مورد این گروه دارند و فقیهان نیز اقوال و گفتارهای مختلفی در مورد آنان ارائه کرده اند.

پیشنهاد کاربران

صابئین یعنی تغییر دین دهندگان و لذا به کسان زیادی صابی گفته شده ؛ فی المثل مشرکین قریش به حضرت محمد صابی میگفتند . اما مهم ترین آن صابئین مندایی اند ؛ اقلیتی مذهبی معتقد به دین مندایی با گرایش گنوسی اند که تحت حمایت اردوان اشکانی از آزار و اذیت رومیان و یهودیان از فلسطین به حاشیه رود کرخه و کارون کوچانده شدند .
پیروان این آیین به خدا و قیامت معتقدند و صاحب کتابند . دارای آیین نماز ٬ روزه و غسلند و آب روان در نظرشان پاک و مقدس است و در نزدیکی رودخانه ها زندگی میکنند . زبان و خط مخصوص به خود دارند و کتابشان کتاب مقدس گنزاربّا ( گنج بزرگ ) یا صحف آدم توسط ملکا هیبل زیوا ( جبرئیل رسول ) به حضرت آدم ٬ اول پیامبرشان نازل شده و جز آن کتب ششگانه ای نیز دارند .
پیامبرانشان به ترتیب آدم ٬ شیتل ( شیث ) ٬ نوح ٬ سام و یحیی تعمید دهندهٔ عیسی مسیح است .
قبله اشان رو به شمال است و چون جهت شمال توسط ستارهٔ قطبی پیدا میشده به اشتباه آنان را ستاره پرست خوانده اند ٬ اگرچه ستارگان و نجوم اهمیت خاصی در این آیین داشته و دارند .
نزدیکترین دین به آئین مانوی است و چون زرتشتیان به اصالت نور و پاکی آن در برابر تاریکی معتقدند .
معتقدند هر سی و شش هزار و چهارصد و بیست و پنج سال یکبار قیامت میشود و بعد از آن دورهٔ حیات جدیدی آغاز میگردد .

صابئین. رجوع شود به مندائیان.

صابئین : این کلمه از ریشه ی مشتق ” ص ب ع ” ( عبری ) به معنی فرو رفتن در آب می باشد که ” عین “ آن ساقط شده و به معنی معمدون است یعنی کسانی که تعمید را با تغسیل در آب اجرا می کنند . پیرو حضرت یحیی تعمید دهنده اند . آنها در جنوب عراق و خوزستان ایران بودند . فرقه ی واسطه ی بین یهودیان و مسیحیان اند و از اهل کتاب به شمار می رفتند .
شهرستانی در کتاب ملل و نحل می نویسد : صابئه از صبا گرفته شده ، چون این طائفه از طریق حق و آئین انبیاء منحرف گشتند لذا آنها را صابئه می گویند .
در مصباح المنیر فیومی آمده : صبا به معنی کسی است که از دین خارج شده و به دین دیگری گرویده .
در فرهنگ دهخدا پس از تایید اینکه این کلمه عبری است می گوید : صابئین جمع صابی و مشتق از ریشه عبری ( ص - ب - ع ) به معنی فرو رفتن در آب ( یعنی تعمید کنندگان ) می باشد .
که به هنگام تعریب ع آن ساقط شده و مغتسله که از دیر زمانی نام محل پیروان این آئین در خوزستان بوده و هست ترجمه جامع و صحیح کلمه صابی است .
محققان معاصر و جدید نیز این کلمه را عبری می دانند .
دائرة المعارف فرانسه جلد چهارم صفحه 22 این واژه را عبری دانسته و آنرا به معنی فرو بردن در آب یا تعمید می داند .
ژسینوس آلمانی می گوید : این کلمه هر چند عبری است ولی محتمل است از ریشه ای که به معنی ستاره است مشتق باشد .
نویسنده کشاف اصطلاح الفنون می گوید : صابئین فرقه ای هستند که ملائکه را می پرستند ، و زبور می خوانند ، و به قبله توجه می کنند .
در کتاب التنبیه و الاشراف به نقل امثال و حکم صفحه 1666 آمده : پیش از آنکه زرتشت آئین مجوس را به گشتاسب عرضه کند و او آن را بپذیرد مردم این ملک بر مذهب حنفاء بودند و ایشان صابئانند ، و آن آئینی هست که بوذاسب آن را به زمان طهمورس آورده است . ( تفسیر نمونه ج : 1 ص : 289 )



کلمات دیگر: