کلمه جو
صفحه اصلی

دیواشتیچ

دانشنامه عمومی

دیواشتیچ آخرین شاه سغد بود که در برابر عرب ها ایستادگی کرد. او سال ها در دژی در محاصره بود.
دانشنامه ایرانیکا، سرواژهٔ DĒWĀŠTĪČ
Bulliet, R. W. (1984). "ĀL-E MĪKĀL". Encyclopaedia Iranica, Vol. I, Fasc. 7. p. 764.
Marshak, Boris (2002). "PANJIKANT". Encyclopedia Iranica, Online Edition.
در بخشی از بایگانی او که در کوه مغ در خاور سمرقند یافت شده لقب های وی امیر پنج (پنجکنت)، شاه سغد، اخشید سغد و حاکم سمرقند ذکر شده است. دیواشتیچ به مدت ۱۴ سال در پنج، و پس از آن نیز یک سال در سمرقند فرمانروایی کرد و در سال های ۱۰۱ تا ۱۰۲ ق پس از عقب نشینی در برابر اعراب به دژ کوه مغ پناهنده شد. اما سرانجام کشته شد. گویا وی هم زمان با غورک (والی سمرقند در زمان فتوحات مسلمانان) با استفاده از آشفتگی اوضاع سیاسی، خود را والی سغد خواند.
دیواشتیچ فرزند یادخِسیتک (Yodkhsetak) و از خاندان دهقانان نژاده سغدی سمرقند بود که از تبار بهرام گور ساسانی بودند. خاندان یادخستیک ملقب به خاندان «سور» در سده ششم میلادی بر بخش هایی از سغد حاکمیت یافتند. پنج تن از افراد این خاندان لقب سور داشتند که دیواشتیج آخرین آن ها بود. دیواشتیچ در حدود سال ۷۰۶ میلادی به عنوان پادشاه پنجیکنت برگزیده شده و جای شاهزاده ترک، «چوکین چور بیلگه» را در این مقام گرفت. دیواشتیچ هرچند، حاکمیت کامل نداشت و در قدرت با دیگر شاهزادگان سهیم بود. با این که دیواشتیچ تنها بر پنجیکنت فرمان می راند اما لقب «شاه سغد» و «فرمانروانی سمرقند» را نیز برای خود استفاده می کرد. بر روی برخی از سکه های دیواشتیچ نام «نَنه» دیده می شود که یا به نام ایزدبانو «نَنَیا» اشاره دارد یا نام دختر «چوکین چور بیلگه» است که به احتمال زیاد به همسری دیواشتیچ درآمده بود.
در سال ۷۰۹ یا ۷۱۰ ترخون، حاکم سغدی سمرقند، به خاطر سیاستی که به هواداری از مسلمانان پیش گرفته بود با شورش مردم روبه رو شده و سرنگون شد و شاهزاده ای به نام غورک به جای او بر تخت نشست. پس از سرنگونی ترخون، دو پسر او گریخته و به دربار دیواشتیچ رفتند و دیواشتیچ با آن ها رفتاری مهربانانه داشت. این رویکرد باعث تقویت ادعای مالکیت سمرقند از سوی دیواشتیچ شد. حدود سال ۷۱۲ میلادی و در پی هجوم سپاهیان عرب به فرماندهی قتیبه بن مسلم، دیواشتیچ و دیگر فرمانروایان محلی سغد ازجمله غورک، حاکمیت خلیفه اموی وقت را به رسمیت شناختند. در حالی که غورک کوشید تا از زیر یوغ اعراب درآید و برای این کار حتی از دودمان تانگ چین یاری خواست، دیواشتیچ مناسبات خوبی را با اعراب برقرار کرد به طوری که آن ها رفته رفته نزد خود او را به عنوان «مسلمان» به شمار می آوردند و به همکاری او امیدوار بودند، اما این وضع دیر نپایید. در 101یا102ق/720یا721 دیواشتیچ در رأس جنبش سغدیان برضد عربان قرار گرفت. سغدیان در دو گروه، یکی به فرماندهی شخصی به نام کارزنچ(کارزنگ) و برادرزادۀ او چالنچ، و دیگری به فرماندهی دیواشتیچ متشکل شدند. در این زمان سعید حرشی، عامل خلیفۀ اموی در خراسان بود. در این پیکار سلیمان بن ابی السری قلعه ای را که دیواشتیچ، فرمانروای پنجیکنت در آن قرار داشت، به محاصره گرفت. دیواشتیچ تقاضا کرد که به حکم حرشی تسلیم شود و به همراه مسیّب بن بشر نزد سعید حرشی رود، پس از خروج دیواشتیچ، اهالی قلعه تسلیم شدند. سلیمان بن ابی السری، دیواشتیچ و گروگانها را همراه با غنایم نزد سعید حرشی فرستاد. حرشی پس از تسلیم اهالی قلعه، دیواشتیچ و دیگر گروگانها را با خود به کش(شهر سبز کنونی)برد و با مردم آن دیارپیمان صلح بست. به قولی دیگر پیمان صلح با ویک دهقانِ کش منعقد شد.حرشی پس از آنکه به اَربِنجَن(رَبِنجَن) رفت و دیواشتیچ را در آنجا به شیوه ای بی رحمانه کشت و جسد او را بر مدخل یکی از گورستانهای شهر آویخت و نامه ای بر آن نوشت که هر کس جسد را از آن محل بردارد، در مقابل، صد تن از مردم اربنجن را خواهد کشت. حرشی سپس سر دیواشتیچ را به عراق، و دست راست او را به تخارستان برای سلیمان بن ابی السری فرستاد.


کلمات دیگر: