کلمه جو
صفحه اصلی

نفص

فرهنگ فارسی

جمع نفصه است

لغت نامه دهخدا

نفص . [ ن ُ ف َ ] (ع اِ) ج ِ نفصة. رجوع به نُفصَة شود.


نفص . [ ن َ ] (ع مص ) شتاب گفتن سخن را. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). کلمه را سریع و تند ادا کردن : نفص بالکلمة؛ اتاها سریعاً. (از اقرب الموارد)؛ اتی بها سریعاً. (از متن اللغة). || دفع کردن چیزی را. (از اقرب الموارد).


نفص. [ ن َ ] ( ع مص ) شتاب گفتن سخن را. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). کلمه را سریع و تند ادا کردن : نفص بالکلمة؛ اتاها سریعاً. ( از اقرب الموارد )؛ اتی بها سریعاً. ( از متن اللغة ). || دفع کردن چیزی را. ( از اقرب الموارد ).

نفص. [ ن ُ ف َ ] ( ع اِ ) ج ِ نفصة. رجوع به نُفصَة شود.


کلمات دیگر: