مسجدی که در باغ خرمایی درشرق شهر مدینه توسط پیامبر اسلام ( ص ) ویارانش ساخته شد ، تنه ی درختان خرمادر چند راستا ستون وهای مسجدرا تشکیل داده بودندونخل هایی که ستون های اضافی بودندیا در راستا قرار نداشتند، قطع شده بود، ودیوارهایی گلی بصورت چینه دور تا دور آن به چهار ضلع کشیده شد که بدون استفاده ار بلوک ویا خشت ساخته شده بودند ، گل لازم برای آن دیوارها از خاک همان زمین تهیه شده بودکه با آب به پایشان بر آن چنان زده بودندکه چسب پیدا کند ، ومناسب ساخت گردد وضخامت دیوار ها در کف زیادتر گذاشته بودند، ودر بالا کمتر ، تا استحکام داشته باشد ، ورودی مسجدکه بر ضلع شرقی قرار داشت ، پهنای کم داشت، بطوریکه سه نفر به سختی توانستی باهم وارد شوند وارتفاعی به مراتب کمتر از ارتفاع دیوار ها و سقف وبه اندازه قدیک آدم قد بلند بود ، وبر ورودی هیچ درب چوبی یا غیر، نبود، مگر پرده ای پارچه ای کمرنگ که برآن اویزان کرده بودند ، کف مسجد کمی بلند تر اطراف بود بطوریکه هنگام ورود بایدبقدر یک پله پا بالا می گذاشتی، کف مسجد هیچ فرشی نداشت فقط ماسه در گودی چار گوش ریخته بودند تا سطح کف هم سطح درب بالا بیاید ، ماسه ها بدون خاک بود طوریکه با تکاندن ، راحت از لباس می ریختند پرده ای غیر از آنکه بر درب آویزان بود در مسجد نبود، که زن ومرد را جدا کند زن ها به مسجد نمی آمدند ، مگر به ضرورتی ، ودر منزل نماز می خوانند ، هیچ نوشته ای به شکل امروز ی بنر وپوستر حتی از آیات قران بر دیوار های گلی مسجد دیده نمی شد ، سقف مسجد خوب بلند بود واز شاخه های خرما پوشیده شده بود که خشک وقهوه ای رنگ شده بودند وبه ستون های چوبی متصل شده وتکیه داده شده بودند تا بر کف نریزند، آفتاب کمی از منافذ به ماسه ای کف مسجد می افتاد ، رد پای اهل مسجد بر ماسه فرو میرفت ، پیامبر قبل از وقت اذان به مسجد می آمد ، وبا چند تن از یارانش بر دیوار روبروی قبله تکیه می زدند، وصحبت می کردند، لباس شان دو تکه یک پیراهن بلند ویک زیر شلواری سفید یا کمرنگ ساده و همرنگ بود، وپیامبر از لباس با دیگران یکسان بود، همگی تن یک لا بودند وپیامبر بدان
از یاران متمایز نبودوبطوریکه چنانکه غریبه ای بر آن ها وارد می شد وهنوز پیامبر را ندیده بود شناخته به لباس نمی شد وهرکه به مسجد وارد میشد مستقیم نزد جمع شان می رفت ، واگر سوالی داشت از پیامبر می پرسید
از یاران متمایز نبودوبطوریکه چنانکه غریبه ای بر آن ها وارد می شد وهنوز پیامبر را ندیده بود شناخته به لباس نمی شد وهرکه به مسجد وارد میشد مستقیم نزد جمع شان می رفت ، واگر سوالی داشت از پیامبر می پرسید