کلمه جو
صفحه اصلی

نفرین گرفتن

فرهنگ فارسی

نفرین کردن ٠ نفرین آغازیدن ٠

لغت نامه دهخدا

نفرین گرفتن. [ ن َ / ن ِ گ ِ رِ ت َ ] ( مص مرکب ) نفرین کردن. نفرین آغازیدن. لعنت و ناسزا آغاز کردن :
گرفتند نفرین به بهرام بر
بدان جام و آرنده ٔجام بر.
فردوسی.
به گفتار گستهم یکسر سپاه
گرفتند نفرین به آرام شاه.
فردوسی.
کسی یکدگر را ندیدند روی
گرفتند نفرین همه بر گروی.
فردوسی.


کلمات دیگر: