ساکن شدن تب .
تب نشستن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
تب نشستن. [ ت َ ن ِ ش َ ت َ ] ( مص مرکب ) ساکن شدن تب. ( از آنندراج ) :
از وصل لبت شوق دل از پا ننشیند
این تب بمداوای مسیحاننشیند .
از وصل لبت شوق دل از پا ننشیند
این تب بمداوای مسیحاننشیند .
محسن تأثیر ( از آنندراج ).
کلمات دیگر: