مرد ناکس
جبوس
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
جبوس. [ ج ُ ] ( ع اِ ) ج ِ جِبس. رجوع به جبس شود.
جبوس. [ ج َ ] ( ع ص ) مرد ناکس. ( منتهی الارب ).
جبوس. [ ج َ ] ( ع ص ) مرد ناکس. ( منتهی الارب ).
جبوس . [ ج َ ] (ع ص ) مرد ناکس . (منتهی الارب ).
جبوس . [ ج ُ ] (ع اِ) ج ِ جِبس . رجوع به جبس شود.
کلمات دیگر: