چرخ . گردون . کنایه از آسمان
چرخ گردون
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
چرخ گردون. [ چ َ خ ِ گ َ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) چرخ. گردون. چرخ گردان. چرخ گردنده. چرخ دوار. کنایه از آسمان و فلک :
اگر دستم رسد بر چرخ گردون
از او پرسم که این چونست و آن چون.
اگر دستم رسد بر چرخ گردون
از او پرسم که این چونست و آن چون.
باباطاهر.
رجوع به چرخ شود.کلمات دیگر: