برافروخته شدن چهره کنایه از خشمناک شدن .
جبین افروختن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
جبین افروختن. [ ج َ اَ ت َ ] ( مص مرکب ) برافروخته شدن چهره. کنایه از خشمناک شدن :
مهابتت چو برافروزد از عتاب جبین
بکار خویش فلک را نمیدهد تمکین.
مهابتت چو برافروزد از عتاب جبین
بکار خویش فلک را نمیدهد تمکین.
اثر شیرازی ( از ارمغان آصفی ).
کلمات دیگر: