غالب آمدن در بچنگ آوردن نوبت بازی نرد و جز آن
داو بردن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
داو بردن. [ ب ُ دَ ] ( مص مرکب ) غالب آمدن در بچنگ آوردن نوبت بازی نرد و جز آن. بدست آوردن نوبت بازی پیش از حریف. نوبت بردن. دَو بردن. ( در تداول مردم قزوین ) :
از پسر نردباز داو گران تر ببر
وز دو کف سادگان ساتگنی کش بدم.
گرچه از چار آخشیج و پنج در در ششدرم.
از پسر نردباز داو گران تر ببر
وز دو کف سادگان ساتگنی کش بدم.
منوچهری.
بردم از نراد گیتی یک دو داو اندر سه زخم گرچه از چار آخشیج و پنج در در ششدرم.
خاقانی.
کلمات دیگر: