کلمه جو
صفحه اصلی

چرخ دادن

فارسی به انگلیسی

twirl

to turn round, to spin, to rotate


فرهنگ فارسی

( مصدر ) چیزی را دور خودش گردانیدن چرخانیدن .

لغت نامه دهخدا

چرخ دادن. [ چ َ دَ ] ( مص مرکب ) بمعنی حرکت دوری است. ( آنندراج ). چرخانیدن. گرد گردانیدن. چرخاندن :
در دم اندیشه چون به خنصر اقبال
چرخ دهی خاتم سهیل نگین را.
طالب آملی ( از آنندراج ).
|| در تداول عامه ، راه بردن و گردش دادن انسان یا حیوانی را در محلی ؛ چنانکه فی المثل گویند: این طفل را فلانجا چرخی بده و زود برگرد. یا: این اسب را چرخی بده تا عرقش خشک شود. || در تداول عوام ، گوشت را در تابه سرخ کردن. مدتی کوتاه در روغن جوشان پختن چیزی را. کمی در روغن داغ سرخ کردن گوشت و جز آن را. سرخ و برشته کردن گوشت و مانندآن. مرغ را در تابه تاب دادن. در تاوه چرخاندن گوشت و مانند آن. بو دادن چیزی در دیگ یا تابه.


کلمات دیگر: