کلمه جو
صفحه اصلی

جزغ

فرهنگ فارسی

سوسک و چرغد یا ملخ

لغت نامه دهخدا

جزغ. [ ج ِ زِ ] ( اِ ) دنبه برشته کرده که روغن آنرا گرفته باشند. ( ناظم الاطباء ). به معنی جزدر است که دنبه برشته کرده باشد که بروی آشهای آرد ریزند. جِزغال. جِزغاله. ( برهان ) ( آنندراج ). و رجوع به جزد و جزدر و کلمات فوق شود.

جزغ. [ ج ِ ] ( اِ ) سوسک و چرغد. || ملخ. ( ناظم الاطباء ).

جزغ . [ ج ِ ] (اِ) سوسک و چرغد. || ملخ . (ناظم الاطباء).


جزغ . [ ج ِ زِ ] (اِ) دنبه ٔ برشته کرده که روغن آنرا گرفته باشند. (ناظم الاطباء). به معنی جزدر است که دنبه ٔ برشته کرده باشد که بروی آشهای آرد ریزند. جِزغال . جِزغاله . (برهان ) (آنندراج ). و رجوع به جزد و جزدر و کلمات فوق شود.



کلمات دیگر: