کلمه جو
صفحه اصلی

جزئی حقیقی

فرهنگ فارسی

مفهومی که صرف تصور آن از اشتراک در آن ابا کند مانند شخص زید . و بدانجهت آنرا جزئی گویند که جزئی بودن هر چیزی بنسبت آنست بکلی خود و کلی یک جزئ از جزئی است و بنابراین منسوب است بجزئ و منسوب بجزئ را جزئی گویند مقابل کلی حقیقی .

لغت نامه دهخدا

جزئی حقیقی. [ ج ُ ی ِ ح َ] ( ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) مفهومی که صرف تصور آن از اشتراک در آن ابا کند مانند شخص زید. و بدان جهت آنرا جزئی گویند که جزئی بودن هر چیزی بنسبت آن است به کلی خود و کلی یک جزء از جزئی است و بنابراین منسوب است به جزء و منسوب به جزء را جزئی گویند. مقابل کلی حقیقی. ( از تعریفات جرجانی ). و رجوع به جزئی شود.


کلمات دیگر: