ribbed, striped
راه راه
فارسی به انگلیسی
barred, streak, streaky, stripe, striped, stripy, wale
فارسی به عربی
بقعة
مترادف و متضاد
خط خط، راه راه، مخطط
خط خط، راه راه، مخطط
راه راه، خط دار، رنگ راه راه، خال دار
راه راه، چین دار
راه راه، خط دار، رنگ راه راه، خال دار
راه راه، دارای پیچ های طولی، ابراه مانند، شیار دار
راه راه، دارای پوشش، وتری، دارای راه راه رنگی
فرهنگ فارسی
( صفت ) پارچه دارای خطوط رنگین مخطط : [[ دیوارها را با پارچه ابریشمی راه راه سفید و سبز پوشانده بودند ]] .
فرهنگ معین
(ص . ) دارای خطوط موازی .
لغت نامه دهخدا
راه راه. ( ص مرکب ) مخطط. ( ناظم الاطباء ). چیز مخطط معروف به راهدار: جامه و قبای راه راه ؛ آنکه خطوط رنگین داشته باشد. ( از بهار عجم ). الیجه. ( یادداشت مؤلف ). الجه ؛ مخفف الاجه ترکی ، جامه راه راه رنگارنگ. ( فرهنگ لغات دیوان البسه نظام قاری ). راه را. رارا ( مخفف راه راه در تداول عامه ). ( یادداشت مؤلف ). دارای خطوط متوازی نمایان و متمایز از متن پارچه خواه برجسته و خواه غیر برجسته. دارای خطوط متوازی و متمایز از متن پارچه در جهت تار. راهدار. دارای راه : مخمل راهدار؛ کبریتی :
سری مویش از آه حسرت سیاه
سراپرده اش از فغان راه راه.
جامه مرد مسافر گر نباشد راه راه.
در بر از زخمی قبای راه راهی بیش نیست.
شهیدان را لباس کربلایی اینچنین باید.
که هر راهش برد دل را به راهی.
- جامه راه راه ؛ جامه مخطط. ( ناظم الاطباء ).
- || رنگارنگ و الوان. ( ناظم الاطباء ).
سری مویش از آه حسرت سیاه
سراپرده اش از فغان راه راه.
ملاطغرا ( از بهار عجم ).
در طریق شوق آسایش نمی یابد تنش جامه مرد مسافر گر نباشد راه راه.
محمدقلی سلیم ( از بهار عجم ).
نیست از رهزن در این راهم غمی کز فیض عشق در بر از زخمی قبای راه راهی بیش نیست.
میرزا عبدالغنی قبول ( از بهار عجم ).
شد از خون راه راه آخر تن خاکستری پوشم شهیدان را لباس کربلایی اینچنین باید.
سعید اشرف ( از بهار عجم ).
قبای راه راهی داشت در برکه هر راهش برد دل را به راهی.
تأثیر ( از آنندراج ).
- پارچه یا چیت یا قبای راه راه ؛ پارچه و چیت و قبایی که خطوط موازی داشته باشد.- جامه راه راه ؛ جامه مخطط. ( ناظم الاطباء ).
- || رنگارنگ و الوان. ( ناظم الاطباء ).
واژه نامه بختیاریکا
رَو رَو
رَو رَوی؛ تال تالی
رَو رَوی؛ تال تالی
کلمات دیگر: