کلمه جو
صفحه اصلی

راکد


مترادف راکد : ایستا، ایستاده، بی حرکت، ساکن، ناروان، بی رونق، کاسد، کساد

متضاد راکد : جاری، روان

برابر پارسی : ایستاده، بی جنب و جوش

فارسی به انگلیسی

stagnant


stagnant, static, tranquil


stagnant, static, tranquil, inert

فارسی به عربی

خامد , ما زال , مستتر , ممل

مترادف و متضاد

ایستا ≠ جاری، روان


ایستاده، بی‌حرکت، ساکن، ناروان


بی‌رونق، کاسد، کساد


۱. ایستا
۲. ایستاده، بیحرکت، ساکن، ناروان
۳. بیرونق، کاسد، کساد ≠ جاری، روان


still (صفت)
ساکت، ارام، ساکن، راکد، خاموش، بی حرکت

resting (صفت)
خوابیده، ساکن، راکد، ایستا

dull (صفت)
کودن، احمق، کند، گرفته، راکد

inert (صفت)
بی روح، بی جان، ساکن، راکد، فاقد نیروی جنبش، پر نشده

static (صفت)
ساکن، راکد، بی حرکت، ایستاده، ایستا، وابسته به اجسام ساکن

immovable (صفت)
راسی، ثابت، استوار، راکد، غیر منقول

stagnant (صفت)
متراکم، راکد، کساد، ایستا، بدون حرکت

فرهنگ فارسی

آرام وثابت، بی حرکت، هرچیزبجامانده دریکجا
۱ - ایستاده ( مانند آب ) مقابل جاری روان . ۲ - ثابت بر جای . ۳ - بی حرکت بی جنب و جوش : بازار راکد .

فرهنگ معین

(کِ ) [ ع . ] (اِفا. ) ایستاده ، بی حرکت .

لغت نامه دهخدا

راکد. [ ک ِ ] ( ع ص ) ثابت و برجای از هر چیزی. ( از تاج العروس ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). آرام گرفته. ( کنزاللغات ). ساکن ، مقابل جاری. ( از متن اللغة ). ج ، رواکد. ( تاج العروس ) ( متن اللغة ). ایستاده مقابل جاری. ( فرهنگ نظام ). آرام گیرنده و ثابت به جای خود. ( منتخب اللغات ) ( از شمس اللغات ). آب ایستاده. ج ، رواکد. ( مهذب الاسماء ). آب ایستاده که جاری و روان نباشد. ( آنندراج ) ( غیاث اللغات ). ایستاده که جاری و روان نباشد مانند آب. ( ناظم الاطباء ) :
گردشش بر جوی جویان شاهد است
تا نگوید کس که آن جو راکد است.
مولوی.
- آب راکد ؛ مقابل آب جاری. ( یادداشت مؤلف ).
- بازار راکد ؛ بازاری که دادوستدش جریان نداشته باشد.
- پرونده راکد ؛ ( اصطلاح اداری ) پرونده هایی را گویند که از جریان خارج شده است.
- حساب راکد ؛ مقابل حساب جاری. ( یاداشت مؤلف ).
- دفتر راکد ؛ ( اصطلاح اداری ) مراد دفتری است که در آن نامه ها و پرونده های راکد که از جریان خارج شده ضبط میشود.
- راکد گذاشتن موضوع یا امر یا جریانی ؛ تعقیب نکردن آن موضوع یا امر یا جریان. مسکوت گذاشتن آن. که امروزه این عبارات در اصطلاح اداری ومطبوعاتی و قضایی بسیار متداول است.
- راکد ماندن موضوع یا پرونده یا نامه ؛ بی تعقیب و پیگرد ماندن آن. از جریان خارج شدن آن.
- ماءِ راکد ؛ آب خفته. ناروان. آب ایستاده. آنکه جاری نباشد. ( یاداشت مؤلف ). و رجوع به آب راکد شود.
- نامه های راکد ؛ مقابل نامه های در جریان اداری.
- هوای راکد ؛ هوای بی تموج. ( یادداشت مؤلف ).
|| ( ق ) سربسر. || برابر. || موزون مانند پله های ترازو. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ عمید

آرام و ثابت و بی حرکت، هرچیز به جا مانده و ایستاده در یک جا، مانند آب ایستاده که جاری و روان نباشد.

گویش اصفهانی

تکیه ای: râket / veɂištuwa
طاری: râket / išta
طامه ای: veštâɂa
طرقی: râket
کشه ای: râket
نطنزی: veštâɂa


پیشنهاد کاربران

در پهلوی " بی تچن " ، بی تچش از بن تچیدن به معنای روان شدن .

در پهلوی " بی روگ "

سوت و کور


کلمات دیگر: