کلمه جو
صفحه اصلی

رامشگر


مترادف رامشگر : خنیاگر، رقاص، سرودخوان، مطرب، مغنیه، موسیقیدان، نوازنده

فارسی به انگلیسی

chorus girl, musician, danseuse

chorus girl, musician


فارسی به عربی

شاعر

مترادف و متضاد

bard (اسم)
شاعر، رامشگر، شاعر و آوازخوان، زره اسب

jigger (اسم)
رامشگر، رقاص، گاری تک اسبه، طناب قرقره، بادبان کوچک، یک جور کرجی کوچک، ماشین نم مالی، جرثقیل ابی، درشکه یک اسبه، خیمه شب باز

خنیاگر، رقاص، سرودخوان، مطرب، مغنیه، موسیقیدان، نوازنده


فرهنگ فارسی

نوازنده وخواننده، خنیاگر، مطرب
( صفت ) خواننده و نوازنده مطرب خنیاگر .

فرهنگ معین

(مِ گَ ) (ص . ) خواننده و نوازنده .

لغت نامه دهخدا

رامشگر. [ م ِ گ َ ] ( ص مرکب ) مطرب. ( آنندراج ) ( غیاث اللغات ) ( برهان ) ( از شعوری ج 2 ورق 5 ) ( ناظم الاطباء ) ( صحاح الفرس ) ( انجمن آرا ) ( منتخب اللغات ) ( رشیدی ) ( شرفنامه منیری ).سازنده. ( برهان ) ( لغت محلی شوشتر ) ( انجمن آرا ). نوازنده. ( لغت محلی شوشتر ). مطربه. ( یادداشت مؤلف ). مغنی. ( ناظم الاطباء ). نغمه پرداز. ( از شعوری ج 2 ورق 5 ). نوشته اند که رامش مخفف آرامش است چون ساز و نغمه باعث آرامش دل میشود لهذا در اینجا مجازاً اطلاق مسبب برسبب کرده اند. ( آنندراج ) ( غیاث اللغات ) :
پس اندر ز رامشگران دوهزار
همه ساخته رود روز شکار.
فردوسی.
زده ببزم تو رامشگران بدولت تو
گهی چکاوک و گه راهی و گهی قالوس.
منوچهری.
برآورد رامشگر کابلی
ره رود با خامه زابلی.
اسدی.
بدش نغز رامشگری چنگزن
یکی نیمه مرد و یکی نیمه زن.
اسدی.
و رامشگر چون سرکیس رومی وباربد که این همه نواها نهاده است و دستانها. ( مجمل التواریخ و القصص ).
خروش چنگ رامشگر برآمد
بخار می ز معده بر سر آمد.
نظامی.
غزل برداشته رامشگر رود
که بدرود ای نشاط و عیش بدرود.
نظامی.
|| خواننده . ( ناظم الاطباء ) ( فرهنگ شاهنامه ) ( برهان ) ( ولف ). درست مقابل مویه گر. ( فرهنگ شاهنامه ). خنیاگر. ( ناظم الاطباء ) ( شرفنامه منیری ) ( برهان ) ( فرهنگ خطی ) ( فرهنگ اوبهی ) ( شعوری ج 2 ورق 5 ). سرودگوی. ( فرهنگ سروری ) ( صحاح الفرس ) ( شرفنامه منیری ). گوینده. ( آنندراج ) ( انجمن آرا ) ( منتخب اللغات ). نغمه ساز. ( ناظم الاطباء ) :
با ماه سمرقند کن آیین سپرجی
رامشگر خوب آور با نغمه چون قند.
عماره مروزی.
نقل ما خوشه انگور بود ساغر سفج
بلبل و صلصل رامشگر و در دست عصیر.
ابوالمثل.
زمین باغ گشت از کران تا کران
ز شادی و آواز رامشگران.
فردوسی.
برآمد هم آواز رامشگران
همه شهر روم از کران تا کران.
فردوسی.
سپهدار کیخسروو مهتران
نشستند و خواندند رامشگران.
فردوسی.
بر آواز رامشگران می خورند
چو ما مردمان رابکس نشمرند.
فردوسی.
می آورد [ کیخسرو ] و رامشگران را بخواند

رامشگر. [ م ِ گ َ ] (ص مرکب ) مطرب . (آنندراج ) (غیاث اللغات ) (برهان ) (از شعوری ج 2 ورق 5) (ناظم الاطباء) (صحاح الفرس ) (انجمن آرا) (منتخب اللغات ) (رشیدی ) (شرفنامه ٔ منیری ).سازنده . (برهان ) (لغت محلی شوشتر) (انجمن آرا). نوازنده . (لغت محلی شوشتر). مطربه . (یادداشت مؤلف ). مغنی . (ناظم الاطباء). نغمه پرداز. (از شعوری ج 2 ورق 5). نوشته اند که رامش مخفف آرامش است چون ساز و نغمه باعث آرامش دل میشود لهذا در اینجا مجازاً اطلاق مسبب برسبب کرده اند. (آنندراج ) (غیاث اللغات ) :
پس اندر ز رامشگران دوهزار
همه ساخته رود روز شکار.

فردوسی .


زده ببزم تو رامشگران بدولت تو
گهی چکاوک و گه راهی و گهی قالوس .

منوچهری .


برآورد رامشگر کابلی
ره رود با خامه ٔ زابلی .

اسدی .


بدش نغز رامشگری چنگزن
یکی نیمه مرد و یکی نیمه زن .

اسدی .


و رامشگر چون سرکیس رومی وباربد که این همه نواها نهاده است و دستانها. (مجمل التواریخ و القصص ).
خروش چنگ رامشگر برآمد
بخار می ز معده بر سر آمد.

نظامی .


غزل برداشته رامشگر رود
که بدرود ای نشاط و عیش بدرود.

نظامی .


|| خواننده . (ناظم الاطباء) (فرهنگ شاهنامه ) (برهان ) (ولف ). درست مقابل مویه گر. (فرهنگ شاهنامه ). خنیاگر. (ناظم الاطباء) (شرفنامه ٔ منیری ) (برهان ) (فرهنگ خطی ) (فرهنگ اوبهی ) (شعوری ج 2 ورق 5). سرودگوی . (فرهنگ سروری ) (صحاح الفرس ) (شرفنامه ٔ منیری ). گوینده . (آنندراج ) (انجمن آرا) (منتخب اللغات ). نغمه ساز. (ناظم الاطباء) :
با ماه سمرقند کن آیین سپرجی
رامشگر خوب آور با نغمه ٔ چون قند.

عماره ٔ مروزی .


نقل ما خوشه ٔ انگور بود ساغر سفج
بلبل و صلصل رامشگر و در دست عصیر.

ابوالمثل .


زمین باغ گشت از کران تا کران
ز شادی و آواز رامشگران .

فردوسی .


برآمد هم آواز رامشگران
همه شهر روم از کران تا کران .

فردوسی .


سپهدار کیخسروو مهتران
نشستند و خواندند رامشگران .

فردوسی .


بر آواز رامشگران می خورند
چو ما مردمان رابکس نشمرند.

فردوسی .


می آورد [ کیخسرو ] و رامشگران را بخواند
وز آواز ایشان همه خیره ماند.

فردوسی .


ز تو این مجلس ما جملگی آراسته گشت
مجلس آراسته و مرغ در او رامشگر.

فرخی .


یکی مرغ بر شاخسار از برش
که بودی گه بزم رامشگرش .

اسدی .


نه عجب گر فلک شود مطرب
ماه ، ساقی و زهره رامشگر.

مسعودسعد.


از عکس می مجلس چنان چون باغ زرین درخزان
باغ از دم رامشگران مرغان گویا داشته .

خاقانی .


|| و چون غالباً یک تن خوانندگی و مطربی یا سازندگی و مطربی میکرده است از این روی رامشگر در هر دو معنی مطرب و مغنی نیز بکار رفته است و شواهد زیر هر دو معنی راست :
می روشن آورد و رامشگران
هم اندرخورش باگهر مهتران .

فردوسی .


بهر جای گاهی بیاراستی
می و رود و رامشگران خواستی .

فردوسی .


تو گفتی در و بام رامشگریست
زمانه بآرامش دیگریست .

فردوسی .


بفرمودتا خوان بیاراستند
می و رود و رامشگران خواستند.

فردوسی .


به رامشگری گفت امروز رود
بیارای با پهلوانی سرود.

فردوسی .


فرخت باد سر سال چنینت هر سال
بزم تو با بت و با جام و می و رامشگر.

فرخی .


لیکن این ماه که پیش آمد ماهی است که او
با طرب گردد و با رامش و با رامشگر.

فرخی .


ز رامشگران رامشی کن طلب
که رامش بود نزد رامشگران .

منوچهری .


یکی هاتف از خانه آواز داد
چو رامش بری نزد رامشگری .

منوچهری .


چو از می گران شد سر باده خوار
سته گشت رامشگر و میگسار.

اسدی .


عقل رامشگری است روح افزای
عدل مشاطه ای است ملک آرای .

سنایی .


شبی بی رودو رامشگر نبودند
زمانی بی می و ساغر نبودند.

نظامی .


جنیبت بر لب شهرود بستند
ببانگ رود و رامشگر نشستند.

نظامی .


نشسته برامش ز هر کشوری
غریب اوستادی و رامشگری .

نظامی .


|| اهل عیش و عشرت . (ناظم الاطباء).

فرهنگ عمید

نوازنده و خواننده، خنیاگر، مطرب: ز رامشگران رامشی کن طلب / که رامش بُوَد نزد رامشگران (منوچهری: ۷۶ ).

دانشنامه عمومی

رامشگر فیلمی به کارگردانی و نویسندگی رضا صفایی ساختهٔ سال ۱۳۵۵ است.
منوچهر وثوق
روشنک صدر
جمشید مهرداد
بهروز شاهین فر
نعمت اله گرجی
ژیلا شاهانی
عرب زاده
صبا
رضا غیاثی
علی اکبر طوفان پناه
جلال موسوی
پروین مهذب
رضا ذوالفقاری
کریم
عباس قاجار
محمود
جعفر در شب عروسی به رقاصه ای به نام شهین دل می بند و به همراه دوستش جمشید به دنبال او به شهر می رود. جعفر شهین را در یک بنگاه شادمانی می یابد و مطلع می شود که او اسیر دست اسماعیل است. شهین پیشنهاد جعفر را برای زندگی مشترک نمی پذیرد و کارش به دربه دری می کشد. همسر جعفر به دنبال شوهرش روانه شهر می شود و به دام اسماعیل می افتد. در لحظه ای که اسماعیل قصد اغفال زن را دارد جعفر سر می رسد و با او در گیر می شود. شهین، به قصد تلافی، اسماعیل را با کلنگ از پا درمی آورد و گرفتار مأموران پلیس می شود، و سرانجام جعفر و همسرش به روستا بازمی گردند.

پیشنهاد کاربران

رامشگر: نوازنده در لری
شعر لری از ایرج رحمانپور : رم رم رامشگرونه سینه برگ و پنجه بارو
( صدای برخورد قطرات باران بر روی صفحه برگ م گویی صدای نواختن ممتو نوازندگان است )


کلمات دیگر: