کلمه جو
صفحه اصلی

راغب


مترادف راغب : آرزومند، خواستار، خواهان، داوطلب، شایق، مایل، مشتاق

متضاد راغب : بیزار

برابر پارسی : گراینده، گرایش، خواهان

فارسی به انگلیسی

inclined, desirous


eager, inclined, willing, desirous

eager, inclined, willing


فارسی به عربی

راغب

عربی به فارسی

مايل , راضي , حاضر , خواهان , راغب


فرهنگ اسم ها

اسم: راغب (پسر) (عربی) (تلفظ: rāqeb) (فارسی: راغب) (انگلیسی: ragheb)
معنی: دارای میل و رغبت به چیزی یا کسی، مایل، خواهان، ( اَعلام ) حسن به ابن محمّد، راغب اصفهانی: [قرن و هجری] فقیه و ادیب ایرانی، مؤلف تفسیر قرآن، مفردات الفاظ القرآن، اَلذَریعه اِلی مکارِم الشریعه که به نام اَلنَّوادِر به فارسی ترجمه شده است

(تلفظ: rāqeb) (عربی) دارای میل و رغبت به چیزی یا کسی ، مایل ، خواهان ؛ (در اعلام) راغب اصفهانی از ادبا و علمای بزرگ اصفهان (قرن چهارم و پنجم هجری قمری) .


مترادف و متضاد

آرزومند، خواستار، خواهان، داوطلب، شایق، مایل، مشتاق ≠ بیزار


willing (صفت)
راضی، خواهان، مشتاق، حاضر، خواستار، مایل، راغب

فرهنگ فارسی

اصفهانی ابوالقاسم حسین بن محمد (ف.۵٠۲ه.ق. ) از ادبا و علمای بزرگ اصفهان و اوراست : مفردات الفاظ القران محاضرات الادبائ تفصیل النشاتین الذریعه الی مکارم الشریعه تفسیر القران حل متشابهات القران .
رغبت کننده، خواهان، مایل
( اسم ) رغبت کننده مایل خواهان جمع راغبین .
میخائیل

فرهنگ معین

(غِ ) [ ع . ] (اِفا. ) مایل ، خواهان . ج . راغبین .

لغت نامه دهخدا

راغب . [ غ ِ ] (اِخ ) ادریس بک . (معجم المطبوعات ). رجوع به ادریس بک در همین لغت نامه شود.


راغب . [ غ ِ ] (اِخ ) میخائیل . اوراست : العزوبة و الزواج . (از معجم المطبوعات ج 1).


راغب. [ غ ِ ] ( ع ص ) مایل و خواهان. ج ، راغبون. ( ناظم الاطباء ). خواهان از روی حرص ، و دوستدارنده. ( از اقرب الموارد ). خواهان. ( دهار ). مأخوذ از تازی ، آرزومند و خواهان و مشتاق و طالب و مایل. ( از ناظم الاطباء ) : و اگر کسی این شربتها را نخواهد و به حب راغب تر بود... ( ذخیره خوارزمشاهی ).
دلم بردی و گفتی دل نگه دار
که دل در عشق راغب می نماید.
عطار.
- راغب جهاد ؛ مایل بجنگ و جهاد. ( ناظم الاطباء ).
|| روبرگردان و اعراض کنان. ( ناظم الاطباء ). اعراض کننده و بی میل شونده به چیزی و ترک کننده آن را. ( از اقرب الموارد ). اعراض کننده از چیزی. ( از المنجد ). || درخواست کنان. || خاضع و خاشع. ( ناظم الاطباء ). زاری کننده به کسی. ( از اقرب الموارد ). زبون. ( دهار ).

راغب. [ غ ِ ] ( اِخ ) ادریس بک. ( معجم المطبوعات ). رجوع به ادریس بک در همین لغت نامه شود.

راغب. [ غ ِ ] ( اِخ ) میخائیل. اوراست : العزوبة و الزواج. ( از معجم المطبوعات ج 1 ).

راغب . [ غ ِ ] (ع ص ) مایل و خواهان . ج ، راغبون . (ناظم الاطباء). خواهان از روی حرص ، و دوستدارنده . (از اقرب الموارد). خواهان . (دهار). مأخوذ از تازی ، آرزومند و خواهان و مشتاق و طالب و مایل . (از ناظم الاطباء) : و اگر کسی این شربتها را نخواهد و به حب راغب تر بود... (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ).
دلم بردی و گفتی دل نگه دار
که دل در عشق راغب می نماید.

عطار.


- راغب جهاد ؛ مایل بجنگ و جهاد. (ناظم الاطباء).
|| روبرگردان و اعراض کنان . (ناظم الاطباء). اعراض کننده و بی میل شونده به چیزی و ترک کننده آن را. (از اقرب الموارد). اعراض کننده از چیزی . (از المنجد). || درخواست کنان . || خاضع و خاشع. (ناظم الاطباء). زاری کننده به کسی . (از اقرب الموارد). زبون . (دهار).

فرهنگ عمید

رغبت کننده، خواهان، مایل.

دانشنامه عمومی

راغب ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:
راغب اصفهانی، واژه شناس و ادیب ایرانی
راغب حرب، روحانی مسلمان و از رهبران مقاومت لبنان
راغب علامه، خوانندهٔ پاپ عرب اهل لبنان
مهرنوش نجفی راغب، عضو دورهٔ سوم شورای شهر همدان

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی رَاغِبٌ ... عَنْ: روی گردان از(کلمه رغبت وقتی با لفظ " عن "متعدی شود ، معنای اعراض و نفرت را میدهد ، و چون با لفظ " فی "متعدی شود ، معنای میل و شوق را میدهد )
معنی رَاکِعاً: رکوع کننده (رکوع - بنا به گفته راغب - به معنای مطلق انحنا و خم شدن است . )
معنی رَاکِعُونَ: رکوع کنندگان (رکوع - بنا به گفته راغب - به معنای مطلق انحنا و خم شدن است . )
معنی رَّاکِعِینَ: رکوع کنندگان (رکوع - بنا به گفته راغب - به معنای مطلق انحنا و خم شدن است . )
معنی خَرَّ: به خاک افتاد (از خرور به معنی به خاک افتادن کلمه خر - به طوری که راغب گفته - به معنای افتادن و سقوطی است که صدای خریر از آن شنیده شود ، و خریر به معنای صدای آب ، باد ، و امثال آن است که از بالا به پایین ریخته شود . )
معنی تَبَّتْ: از هر خیری کوتاه باد-بریده باد (تب و تباب به معنای خسران و هلاکت است و راغب آن را به دوام خسران معنا کرده . بعضی هم گفتهاند به معنای خیبت و نومیدی است و بعضی دیگر آن را به معنای تهی دستی از همه خیرها دانستهاند )
معنی لَا یَجْرِمَنَّکُمْ: شما را نکِشاند (جرمه و یجرمه معنایش این است که او را وادار به جرم کرد ، و اگر معصیت را هم جریمه میگویند چون وبال و عقوبت آن ، که یا مال است و یا شکنجه بر آدمی تحمیل میشود . راغب گفته است : اصل در معنای ماده جیم - را - میم بریدن است)
معنی أَدْلَیٰ: دلو (نوعی سطل )را از چاه بیرون کشید (راغب در مفردات گفته : ورود در اصل لغت به معنای آب طلب کردن بوده و بعدها در غیر آن هم استعمال شده . و در معنای دلو گفته : دلوت الدلو - که ثلاثی مجرد است - به معنای دلو را به چاه سرازیر کردم است ، ولی ادلیت الدلو -...
معنی ﭐخْسَؤُواْ: ای سگان گم شوید-ای سگان دور شوید(خسات الکلب فخسئا معنایش این است که سگ را از روی اهانت چخ کردم ، رفت و در گوشه‏ای نشست ، و عرب وقتی می‏خواهد به سگ بگوید : چخ ، می‏گوید : اخسا و بنا به گفته راغب ، در کلام ،استعاره کنایه‏ای به کار رفته ، و مراد ازاین ک...
معنی مُجْرِمُ: گناهکار (کلمه جرم بطوری که راغب در مفرداتش گفته در اصل به معنای چیدن میوه از درخت است ، و باب افعال آن یعنی أجرم به معنای صاحب جرم شدن است ، ولی به عنوان استعاره در هر کار ناپسند استعمال شده ، پس کلمه جرم - به ضمه و فتحه جیم - به معنای اکتساب و کسب ک...
معنی مُجْرِمُونَ: گناهکاران (کلمه جرم بطوری که راغب در مفرداتش گفته در اصل به معنای چیدن میوه از درخت است ، و باب افعال آن یعنی أجرم به معنای صاحب جرم شدن است ، ولی به عنوان استعاره در هر کار ناپسند استعمال شده ، پس کلمه جرم - به ضمه و فتحه جیم - به معنای اکتساب و کسب...
معنی مُجْرِمِینَ: گناهکاران (کلمه جرم بطوری که راغب در مفرداتش گفته در اصل به معنای چیدن میوه از درخت است ، و باب افعال آن یعنی أجرم به معنای صاحب جرم شدن است ، ولی به عنوان استعاره در هر کار ناپسند استعمال شده ، پس کلمه جرم - به ضمه و فتحه جیم - به معنای اکتساب و کسب...
معنی عَیِینَا: خسته شدیم (کلمه عی که مصدر عیینا است - به طوری که راغب میگوید - به معنای ناتوانی وکسالتی است که بعد از انجام کاری عارض میشود . وقتی میگوییم : أعیانی کذاو یا عییت بکذا معنای اولی این است که فلان کار مرا خسته کرد ، و دومی این است که مناز فلان کار خسته ...
معنی مُجَرِمِیهَا: گناهکاران آن(در اصل مجرمین بوده که به دلیل مضاف واقع شدن نون آن حذف گردیده است . کلمه جرم بطوری که راغب در مفرداتش گفته در اصل به معنای چیدن میوه از درخت است ، و باب افعال آن یعنی أجرم به معنای صاحب جرم شدن است ، ولی به عنوان استعاره در هر کار ناپسن...
ریشه کلمه:
رغب (۸ بار)

جدول کلمات

مایل

پیشنهاد کاربران

علاقه مند. مایل.

علاقه
مایل
مشتاق
شور و شوق

علاقه مند

رغبت


کلمات دیگر: