زبان بازی
فارسی به انگلیسی
charlatanry, blustering, flattery
waggery
cajolery, casuistry, chicanery, glibness
مترادف و متضاد
سفسطه، زبان بازی، برهان تراشی
فرهنگ فارسی
چاپلوسی تملق چرب زبانی .
مکالمه و با هم سخن گفتن برابری و خصومت چاپلوس
مکالمه و با هم سخن گفتن برابری و خصومت چاپلوس
لغت نامه دهخدا
زبان بازی. [ زَ بام ْ ] ( حامص مرکب ) کار زبان باز است ( که با زبان چرب و نرم مردم را فریب میدهد ). ( فرهنگ نظام ). || مکالمه و با هم سخن گفتن. ( آنندراج ) ( ارمغان آصفی ). گفتگو و مکالمه. ( ناظم الاطباء ) :
صف مژگانش در زبان بازی است
گرچه چشمش بخواب ناز شده ست.
شمع گر باشد طرف صائب زبان بازی خوش است.
صف مژگانش در زبان بازی است
گرچه چشمش بخواب ناز شده ست.
صائب.
گفتگو با دل سیاهان میکند دل را سیاه شمع گر باشد طرف صائب زبان بازی خوش است.
صائب.
|| برابری و خصومت. ( ارمغان آصفی ) ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). مناقشه و منازعة. ( ناظم الاطباء ). || چرب زبانی. لفاظی. چاپلوسی. چرب سخنی. خلابة. ( منتهی الارب ). رجوع به زبان باز، زبان آور، خالب و خلابت شود.فرهنگ عمید
تملق، چاپلوسی، چرب زبانی.
پیشنهاد کاربران
سماق
وراجی . . چاپلوسی . . تملق . . پرحرفی . . زیاده گویی . .
کلمات دیگر: