کلمه جو
صفحه اصلی

ربعی

فارسی به انگلیسی

quarterly, quarters


quarto, quarterly, small bottle of the size of one fourth of the ordinary bottle, quarters, small bottle of the size of one-fourth of theordinary bottle

quarto, quarterly, small bottle of the size of one-fourth of theordinary bottle


مترادف و متضاد

quadric (صفت)
ربعی، چهار تایی

فرهنگ فارسی

عیسی بن ابراهیم بن محمد الربیعی الیمنی .

لغت نامه دهخدا

ربعی .[ رُ ] (ع اِ) نوعی از اسطرلاب . (دهار) :
ربعی نموده پیکرش خطهای مسطر در برش
ناخن بر آن خطها برش وقت محاکا ریخته .

خاقانی .


ناهید زخمه مطرب می آفتاب تابش
چنگ آفتاب می را ربعی بشکل مسطر.

خاقانی .



ربعی. [ رِ ] ( ع ص نسبی ) منسوب است به رِبْع. ( از اقرب الموارد ) ( از ناظم الاطباء ). رجوع به رِبْع شود. || آنچه در فصل بهار زاده شود. ( از اقرب الموارد ). موجودشده در فصل بهار. ( ناظم الاطباء ). || فرزند مرد در جوانی او. ( از اقرب الموارد ). || پسر متولد شده از شخص در سن پیری. ( ناظم الاطباء ). || منسوب است به سوی ربیع رابع. ( آنندراج ) ( منتهی الارب ). || قطعی از قطعهای کتاب ، طول 16 و عرض 9/5 سانتیمتر. ( از یادداشت مرحوم دهخدا ). || شیشه که مظروف آن چهاریک بطری است. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). || نقشه ای از نقشه های قالی است. ( یادداشت مرحوم دهخدا ).

ربعی.[ رُ ] ( ع اِ ) نوعی از اسطرلاب. ( دهار ) :
ربعی نموده پیکرش خطهای مسطر در برش
ناخن بر آن خطها برش وقت محاکا ریخته.
خاقانی.
ناهید زخمه مطرب می آفتاب تابش
چنگ آفتاب می را ربعی بشکل مسطر.
خاقانی.

ربعی. [ رُ ] ( ص نسبی ، اِ ) یک نوع پول خردی که چهاریک قران باشد. || در تداول امروز، سکه زری که یک چهارم سکه رسمی است. ( ناظم الاطباء ).

ربعی. [ رَ ب َ عی ی ] ( ع ص نسبی ) منسوب به طایفه ربیعة. ( ناظم الاطباء ). منسوب است به ربیعةبن نزار. ( از انساب سمعانی ) ( منتهی الارب ).

ربعی. [ رُ ب َ ] ( اِخ ) ابن عبداﷲ بصری ، مکنی به ابونعیم. از اصحاب حضرت جعفر صادق و حضرت کاظم علیهماالسلام ، محدث بود. ( یادداشت مرحوم دهخدا ).

ربعی. [ رَ ب َ ] ( اِخ ) عبدالسلام بن المفرج. ( از اعلام زرکلی ). رجوع به عبدالسلام ربعی شود.

ربعی. [ رَ ب َ ] ( اِخ ) علی بن عیسی. ( از اعلام زرکلی ). رجوع به علی ربعی شود.

ربعی. [ رَ ب َ ] ( اِخ ) عیسی بن ابراهیم بن محمد الربعی الیمنی ( 480 هَ. ق. ) خزرجی گفته است : فقیه و فاضل و استاد نحو و صرف و لغت بود. او راست : النظام الغریب و فهرست آن ( در لغت ) که در آن لغات اشعار را به اختصار آورده است. ( از معجم المطبوعات ج 1 ).
ربعی [ رَ ب َ ] ( اِخ ) محمد. رجوع به ابن یحیی الربعی شود.

ربعی . [ رَ ب َ ] (اِخ ) عبدالسلام بن المفرج . (از اعلام زرکلی ). رجوع به عبدالسلام ربعی شود.


ربعی . [ رَ ب َ ] (اِخ ) علی بن عیسی . (از اعلام زرکلی ). رجوع به علی ربعی شود.


ربعی . [ رَ ب َ ] (اِخ ) عیسی بن ابراهیم بن محمد الربعی الیمنی (480 هَ . ق .) خزرجی گفته است : فقیه و فاضل و استاد نحو و صرف و لغت بود. او راست : النظام الغریب و فهرست آن (در لغت ) که در آن لغات اشعار را به اختصار آورده است . (از معجم المطبوعات ج 1).
ربعی [ رَ ب َ ] (اِخ ) محمد. رجوع به ابن یحیی الربعی شود.


ربعی . [ رَ ب َ عی ی ] (ع ص نسبی ) منسوب به طایفه ٔ ربیعة. (ناظم الاطباء). منسوب است به ربیعةبن نزار. (از انساب سمعانی ) (منتهی الارب ).


ربعی . [ رِ ] (ع ص نسبی ) منسوب است به رِبْع. (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). رجوع به رِبْع شود. || آنچه در فصل بهار زاده شود. (از اقرب الموارد). موجودشده در فصل بهار. (ناظم الاطباء). || فرزند مرد در جوانی او. (از اقرب الموارد). || پسر متولد شده از شخص در سن پیری . (ناظم الاطباء). || منسوب است به سوی ربیع رابع. (آنندراج ) (منتهی الارب ). || قطعی از قطعهای کتاب ، طول 16 و عرض 9/5 سانتیمتر. (از یادداشت مرحوم دهخدا). || شیشه که مظروف آن چهاریک بطری است . (یادداشت مرحوم دهخدا). || نقشه ای از نقشه های قالی است . (یادداشت مرحوم دهخدا).


ربعی . [ رُ ] (ص نسبی ، اِ) یک نوع پول خردی که چهاریک قران باشد. || در تداول امروز، سکه ٔ زری که یک چهارم سکه ٔ رسمی است . (ناظم الاطباء).


ربعی . [ رُ ب َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ بصری ، مکنی به ابونعیم . از اصحاب حضرت جعفر صادق و حضرت کاظم علیهماالسلام ، محدث بود. (یادداشت مرحوم دهخدا).



کلمات دیگر: