مترادف رجیم : رانده، مطرود، نفرین شده، نفرینی
رجیم
مترادف رجیم : رانده، مطرود، نفرین شده، نفرینی
مترادف و متضاد
ملعون، رجیم
رانده، مطرود، نفرینشده، نفرینی
فرهنگ فارسی
سنگسارشده، رانده شده، نفرین شده، ملعون
( صفت ) ۱ - سنگسار شده . ۲ - رانده مطرود . ۳ - نفرین شده ملعون گجسته .
( صفت ) ۱ - سنگسار شده . ۲ - رانده مطرود . ۳ - نفرین شده ملعون گجسته .
فرهنگ معین
(رَ ) [ ع . ] (ص . ) ۱ - سنگسار شده . ۲ - رانده ، مطرود. ۳ - نفرین شده .
لغت نامه دهخدا
رجیم. [ رَ ] ( ع ص )رانده شده. ( ناظم الاطباء ) ( غیاث اللغات ) ( از منتهی الارب ). رانده. ( ترجمان ترتیب عادل ص 2 ) ( دهار ). رانده از درگاه خدای تعالی. ( مهذب الاسماء ) رانده. مردود. مرجوم. شوم. مشئوم. مشئومه. میشوم. میشومه. ملعون. ملعونه. لعین. لعینة. گجسته. گجستک. ( یادداشت مؤلف ).
- دیو رجیم ؛ شیطان رانده درگاه خدا. ابلیس ملعون :
ز آسمان هنر درآمد جم
باز شد لوک و لنگ دیو رجیم.
همی انداختی به دیو رجیم.
گردم طغیان زد از هجای صفاهان.
پیش تسبیح ملایک نرود دیو رجیم.
عید اوبادا سعید و روز او بادا چو عید
دور بادا از تن و از جانش شیطان رجیم.
طمع پیر و جوان باز چو شیطان رجیم.
مر مرا از مکر شیطان رجیم.
از ره و رهزن ز شیطان رجیم.
همچنان امید میدارم به رحمان الرحیم.
ورنه آدم نبرد صرفه ز شیطان رجیم.
- دیو رجیم ؛ شیطان رانده درگاه خدا. ابلیس ملعون :
ز آسمان هنر درآمد جم
باز شد لوک و لنگ دیو رجیم.
بوحنیفه اسکافی ( از تاریخ بیهقی ).
گفت نی گفتمش چو سنگ جمارهمی انداختی به دیو رجیم.
ناصرخسرو.
دیو رجیم آنکه بوددزد بیانم گردم طغیان زد از هجای صفاهان.
خاقانی.
سعدیا عشق نیامیزد و شهوت با هم پیش تسبیح ملایک نرود دیو رجیم.
سعدی.
- شیطان رجیم ؛ شیطان ملعون. ابلیس رانده درگاه خدا : عید اوبادا سعید و روز او بادا چو عید
دور بادا از تن و از جانش شیطان رجیم.
فرخی.
همت اوست چو چرخ و درم او چو شهاب طمع پیر و جوان باز چو شیطان رجیم.
بوحنیفه اسکافی ( از تاریخ بیهقی ).
ای رحیم از تست قوت برحذرمر مرا از مکر شیطان رجیم.
ناصرخسرو.
بس خطر باشد مقلد را عظیم از ره و رهزن ز شیطان رجیم.
مولوی.
گرچه شیطان رجیم از راه انصافم ببردهمچنان امید میدارم به رحمان الرحیم.
سعدی.
دام سخت است مگر یار شود لطف خداورنه آدم نبرد صرفه ز شیطان رجیم.
حافظ.
|| کشته. ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). || سنگسارشده. ( ناظم الاطباء ). سنگسارکرده شده. ( غیاث اللغات ) ( از منتخب اللغات ) ( آنندراج ). || نفرین کرده. ( ترجمان ترتیب عادل ص 2 ).فرهنگ عمید
۱. سنگسارشده.
۲. رانده شده.
۳. نفرین شده، ملعون.
۲. رانده شده.
۳. نفرین شده، ملعون.
دانشنامه اسلامی
[ویکی الکتاب] معنی رَجِیمٌ: رجم شده و طرد شده (رجم : سنگباران کردن کسی )
ریشه کلمه:
رجم (۱۴ بار)
«رَجِیم» از مادّه «رجم» به معنای طرد کردن است و در اصل به معنای زدن با سنگ آمده و چون لازمه آن طرد می باشد، سپس به معنای طرد کردن استعمال شده است.
ریشه کلمه:
رجم (۱۴ بار)
«رَجِیم» از مادّه «رجم» به معنای طرد کردن است و در اصل به معنای زدن با سنگ آمده و چون لازمه آن طرد می باشد، سپس به معنای طرد کردن استعمال شده است.
wikialkb: رَجِیم
کلمات دیگر: