کلمه جو
صفحه اصلی

سائلی

فرهنگ فارسی

هراتی از شهر هرات و بسیار فقیر و دردمند است

لغت نامه دهخدا

سائلی. [ ءِ ] ( اِخ ) از شعرای پارسی گوی مقیم آسیای صغیر است. او راست : تاریخ آل عثمان منظوماً به فارسی ، و دیوانی فارسی بنام سلطان سلیمان بن سلیم ( 974 - 926 هَ. ق. ) که به این بیت شروع میشود:
بسم اﷲ الرحمن الرحیم
هست عصای سر دست کلیم.
( کشف الظنون ).
صاحب قاموس الاعلام آرد: محمد افندی از شعرای قرن دهم عثمانی است. مقیم ینی شهر روم و متمایل بتصوّف بود. بعدها دچار وسواس و خفت عقل شد و در بیمارستان درگذشت. فخری هراتی در لطائفنامه ( ترجمه مجالس النفائس ) آرد: مولانا سایلی از ولایت قرشی است و چنان کاتبی سریع القلم است که هرروز پانصد بیت نیک می نویسد، ترک وش و ساده می نماید، اما چنانکه می نماید نیست ، در این اوقات بترتیب حروف ،دیوان مرتب ساخت. ازوست این مطلع:
نه بر زخمش دلم پیکان آن ابرو کمان دارد
که بهر زخم دیگر آب حسرت در دهان دارد.
( ترجمه مجالس النفائس ص 118 ).
در ترجمه حکیم شاه محمد قزوینی از مجالس النفائس که بسال 927 در اسلامبول انجام یافته افزوده اند: حالی که سنه سبعو عشرین و تسعمائه 927 است ، در روم است و دایم صائم است ، و حیوانی نمیخورد ولیکن علوفه سلطانی میخورد،و کتابی در مقابل گلستان تصنیف نموده ، ولیکن کسی غیر از او آن را کتابت و مطالعه نمیکند. و دیوان نیز هر بیت بر حروف تهجی ترتیب نموده ولیکن یک سواد است. ( مجالس النفائس ص 289 ). همان عبارت در چاپ مجالس النفائس در ترجمه سائلی جوینی نیز اضافه شده ( ص 241 ) و ظاهراً در آن مورد الحاقی است و از دو سائلی مذکور در مجالس النفائس آنکه بروم رفته و منصب کاتب سلطان عثمانی را داشته بقرینه کاتب بودن و ترتیب دیوان سائلی قرشی است نه سائلی جوینی. نسخه ای از دیوان سائلی در کتابخانه مرحوم وحید دستگردی مدیر مجله ارمغان بوده و اشعار ذیل از آن انتخاب شده است :
ای شوخ ز آزار دل مات چه پرواست
کردی ز جفا با دل ما آنچه دلت خواست.
هر لحظه برخسار تو بینیم که خوب است
رخسار رقیبت نتوان دید که زشت است.
چهره را در پیش مردم میکنند امروز زرد
روی خود فردا نمیخواهند چون زهاد سرخ.
از ضعف ذره ای است بکوی تو یا تنم
کاه است سر نهاده بدیوار یا منم.
هستی ماست پرده ،برخیزیم
پرده را ازمیانه برداریم.

سائلی . [ ءِ ] (اِخ ) از شعرای پارسی گوی مقیم آسیای صغیر است . او راست : تاریخ آل عثمان منظوماً به فارسی ، و دیوانی فارسی بنام سلطان سلیمان بن سلیم (974 - 926 هَ . ق .) که به این بیت شروع میشود:
بسم اﷲ الرحمن الرحیم
هست عصای سر دست کلیم .

(کشف الظنون ).


صاحب قاموس الاعلام آرد: محمد افندی از شعرای قرن دهم عثمانی است . مقیم ینی شهر روم و متمایل بتصوّف بود. بعدها دچار وسواس و خفت عقل شد و در بیمارستان درگذشت . فخری هراتی در لطائفنامه (ترجمه ٔ مجالس النفائس ) آرد: مولانا سایلی از ولایت قرشی است و چنان کاتبی سریع القلم است که هرروز پانصد بیت نیک می نویسد، ترک وش و ساده می نماید، اما چنانکه می نماید نیست ، در این اوقات بترتیب حروف ،دیوان مرتب ساخت . ازوست این مطلع:
نه بر زخمش دلم پیکان آن ابرو کمان دارد
که بهر زخم دیگر آب حسرت در دهان دارد.

(ترجمه ٔ مجالس النفائس ص 118).


در ترجمه ٔ حکیم شاه محمد قزوینی از مجالس النفائس که بسال 927 در اسلامبول انجام یافته افزوده اند: حالی که سنه ٔ سبعو عشرین و تسعمائه 927 است ، در روم است و دایم صائم است ، و حیوانی نمیخورد ولیکن علوفه ٔ سلطانی میخورد،و کتابی در مقابل گلستان تصنیف نموده ، ولیکن کسی غیر از او آن را کتابت و مطالعه نمیکند. و دیوان نیز هر بیت بر حروف تهجی ترتیب نموده ولیکن یک سواد است . (مجالس النفائس ص 289). همان عبارت در چاپ مجالس النفائس در ترجمه ٔ سائلی جوینی نیز اضافه شده (ص 241) و ظاهراً در آن مورد الحاقی است و از دو سائلی مذکور در مجالس النفائس آنکه بروم رفته و منصب کاتب سلطان عثمانی را داشته بقرینه ٔ کاتب بودن و ترتیب دیوان سائلی قرشی است نه سائلی جوینی . نسخه ای از دیوان سائلی در کتابخانه ٔ مرحوم وحید دستگردی مدیر مجله ٔ ارمغان بوده و اشعار ذیل از آن انتخاب شده است :
ای شوخ ز آزار دل مات چه پرواست
کردی ز جفا با دل ما آنچه دلت خواست .

#


هر لحظه برخسار تو بینیم که خوب است
رخسار رقیبت نتوان دید که زشت است .

#


چهره را در پیش مردم میکنند امروز زرد
روی خود فردا نمیخواهند چون زهاد سرخ .

#


از ضعف ذره ای است بکوی تو یا تنم
کاه است سر نهاده بدیوار یا منم .

#


هستی ماست پرده ،برخیزیم
پرده را ازمیانه برداریم .

#


نشین چو مردم چشمم بدیده تا خط رد
بصفحه ٔ رخ ابنای روزگار کشم .

#


ای سرو نازدمبدم از چشم تر مرو
چون اشک پامنه برخم ، از نظر مرو

#


در دیده ام چو سرو سهی باش مستقیم
هر لحظه همچو سایه بجای دگر مرو.

(بهترین اشعار، پژمان ص 169).



سائلی . [ ءِ ] (اِخ ) سائلی جوینی . از شعرای قرن نهم است . فخری هراتی در لطائفنامه (ترجمه ٔ مجالس النفائس ) آرد: مولانا سائلی از خراشای ولایت جوین است ، و مردی درویش کم سخن است . این مطلع از اوست :
مرا در دیده تنگ آمد فضای کوه و هامون هم
غم فرهاد من دارم بلای عشق مجنون هم .

(ترجمه ٔ مجالس النفائس ص 67).



سائلی . [ ءِ ] (اِخ ) هراتی از شهر هرات و بسیار فقیر و دردمند است . این مطلع از اوست :
از خیل بتان دلبر من آه بلائی است
در شکر مزن طعنه که دلخواه بلائی است .

(تحفه ٔ سامی ص 35).



سائلی . [ ءِ ](اِخ ) اسمش سعودالملک و از سادات حسینی قزوین بوده و در مسجد جامع آن شهر امامت میکرده است . از اوست :
شد فاش راز عشق من و کار از آن گذشت
کز بیم غیر بر سر آن کو توان گذشت .

(آتشکده چ زوار ص 230).



سایلی. [ ی ِ ] ( اِخ ) رجوع به سائلی شود.

پیشنهاد کاربران

معنی فوق. شمرده شده بهتربن. یا سوا شده کاملا درست است اما بعنوان اسم مصطلح نبوده و قابل تقدیر است حسن انتخابشون

ترکی است. بمعنی. شمرده شده بمنظور انتخاب بهترین. سوا شده. منتخب

کاملا درست است گلچین کردن چیزی از جمع و سوا کردن بهترینها و کنار گذاشتن و بعبارتی کنار گذاشته شده و گزینش شده منتخب عالیست


کلمات دیگر: