از کثرت از انبوه
ز بس
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
ز بس. [ زِ ب َ ] ( حرف اضافه + اسم ) ( از:«ز» مخفف از + اسم ) از کثرت. از انبوه :
ز بس ناله نای و بانگ سرود
همی داد دل جام می را درود.
ز بس شادمانی گو نامدار.
همه مرد را دل برآمد ز جای.
ز بس ناله نای و بانگ سرود
همی داد دل جام می را درود.
فردوسی.
بیاراست بزمی چو خرم بهارز بس شادمانی گو نامدار.
فردوسی.
ز بس ناله بوق وهندی درای همه مرد را دل برآمد ز جای.
فردوسی.
و رجوع به ازبس و بس شود.کلمات دیگر: