(تِ لِ ) (اِ. ) نک پاتیل .
پاتله
فرهنگ معین
لغت نامه دهخدا
پاتله. [ت ِ ل َ / ل ِ ] ( اِ ) پاتیل. پاتیله. دیگ حلوائیان. دیگ دهان فراخ حلواپزی. لوید. تیان. طنجیر :
روز به آکنده شدم یافتم
آخر چون پاتله ٔسفلگان.
روز به آکنده شدم یافتم
آخر چون پاتله ٔسفلگان.
ابوالعباس.
و رجوع به پاتیل و پاتیله شود.فرهنگ عمید
= پاتیل
پاتیل#NAME?
گویش مازنی
بهانه جویی کردن
/paatale/ بهانه جویی کردن
کلمات دیگر: