( اسم ) گاو : آبم است و گابم است نوبت آسیابم است ( یک سراست و هزار سودا )
گاب
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
گاب. ( اِ ) در لهجه عوام بمعنی گاو است.
- امثال :
آبم است و گابم است نوبت آسیابم است ؛ یک سر است و هزار سودا. رجوع به امثال و حکم دهخدا شود.
- امثال :
آبم است و گابم است نوبت آسیابم است ؛ یک سر است و هزار سودا. رجوع به امثال و حکم دهخدا شود.
کلمات دیگر: